رسول اکرم (ص‌): کمال عقل پس از ایمان به خدا، مدارا کردن با مردم است
دوشنبه 1403/02/17 Monday - 2024 06 May الاثنين ، 27 شوّال ، 1445
ساعت
1403-02-04 22:25 شماره خبر : 3713 https://sobhezagros.ir/short/4Lgdw 0
در آستانه دومین کنگره‌ ملی ۲هزار شهید کهگیلویه‌وبویراحمد؛

معلم شهيد سیف‌الله حسيني مهرماه ۱۳۳۵ در روستاي كته از توابع باشت متولد شد و در دوران حیات او مبارزه‌های سیاسی بر علیه رژیم پهلوی دیده می‌شود.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «صبح زاگرس» معلم شهيد سیف‌الله حسيني مهرماه ۱۳۳۵ در روستاي كته از توابع باشت در خانواده‌ای مذهبي غني از ايمان و ايثار و تقوا متولد شد.

کودکی

در دوران كودكي بسيار زيرك و باهوش و پراستعداد بود، از همان اوايل روحیه‌ای مذهبي و قلبي رئوف و مهربان داشت، با هم‌بازی‌هایش و كودكان هم سن خود با مقاومت رفتار كرد تا اينكه به سن هفت‌سالگی رسيد در اين سن در دبستان روستایی قريه كته ثبت‌نام و تحصيل را آغاز نمود.

تحصیلات

 شهید حسینی در بين هم‌کلاسی‌هایش هميشه رتبه اول بود و چندين بار تشویق‌نامه گرفت، بعد از اتمام کلاس‌های اول و دوم دبستان واقع در دهستان باشت ثبت‌نام كرد و بالاخره كلاس ششم ابتدائي را با موفقيت به پايان رسانيد.

پس از انتخاب رشته رياضي براي سال دهم و يازدهم راهي شهرستان گچساران شد و اين دوره را نيز با موفقيت به پايان رسانيد؛ براي آخرين سال تحصيلي دبيرستان به شهرستان كازرون فارس عزيمت و در آنجا نيز در دبيرستان شاپور با معدل بالا دوره ششم دبيرستان را با موفقيت در خردادماه به پايان رسانيد.

چون معدل وی در سطح بالابود به‌عنوان دانشجو شناخته شد ولي به دلايلي كه هنوز مشخص نشده توسط رژيم ستم‌شاهی كه انتظار هرگونه خيانتي و جنايتي از او می‌رفت خصوصاً از طرف عامل سرسپرده رژيم در منطقه بنام ملك باشتي خائن از معرفي ايشان به دانشگاه جلوگيري کرد و بدین‌صورت از شركت در دانشگاهي كه این‌چنین توسط رژيم و عواملش در آن حق‌کشی می‌شد منصرف گرديد. 

بالاخره درزمانی كه تحولاتي ظاهري در دانشگاه ایجادشده بود و نمرات آزمون ذيل برگه‌ای بست و به شرکت‌کننده تحويل می‌گردید در كنكور سراسر شركت و به دلیل نداشتن مطالعات كافي آن‌هم به علت گرفتاری‌های زياد خانوادگي در خصوص سرپرستي خانواده و نيز عدم اطمينان از دستگاه دولت جبار پهلوي فقط  توانست در انستیتو تكنولوژي كرمانشاه در رشته برق پذيرفته شود، مدت یک سال را در آنجا به تحصيل مشغول بودند و در همين زمان بود كه تفكر سياسي، اجتماعي، مذهبي، اسلامي او رشد بيشتري کرد.

با عوامل سرسپرده رژيم موجود در انستیتو تكنولوژي بناي مخالفت به‌عناوین‌مختلف را آغاز و در اعتصابات دانشجويي به سهم خود نقش مؤثری داشت، با استاداني كه سرسپرده بودند هميشه درگيري داشته و شناسايي عجيبي خصوصاً در مورد افراد وابسته به رژيم داشت.

 بی‌پروا با آن‌ها مبارزه می‌کرد و آن‌ها را به هم‌دوره‌هایش معرفي می‌نمود و چندين بار او را تهديد كرده و حتي نمرات درسي او را آشكارا دست‌کاری می‌کردند و بدین‌وسیله او را شكنجه روحي می‌دادند.

اما هیچ‌کدام از اين رفتارهای ذیل او را درراه رسيدن به هدفش سد نكردند بلكه روحيه او از اين طريق تقويت شد و باوجود همه اين خیانت‌ها باز به علت داشتن نمرات خوب نسبت به هم‌دوشانش توانست انستيتو تكنولوژي اهواز را برای آغاز سال دوم تكنولوژي انتخاب كند. 

او در تكنولوژي اهواز نيز همان روشي را داشت كه در كرمانشاه پياده كرده بود، اينجا نيز سرسازش و تسليم با هيچ مزدوري نداشت، هميشه توسط ساواك شاه خائن تحت كنترل بود ولي او را چه باك كه جز خدا و جز دستور قرآن چیزی را ملاک قرار نمی‌داد. 

اشتغال

او آخرين سال تكنولوژي را نيز با معدل خوب در خردادماه به پايان رسانید و فوق‌دیپلم برق گرفت و مستقيماً راهي شهرستان بوشهر جهت اشتغال شد؛ در بوشهر به دلیل داشتن تبحر كافي در رشته برق به‌عنوان سرپرست برق در شركت راسيج (پيمانكار فن سازمان انرژي اتمي ايران) پذيرفته شد. 

در اينجا بازهم آرام ننشست و مبارزه با رژيم را از سر گرفت، اعتصابات كارگري را در بوشهر مستقيماً خود ايشان و چند تن از هم‌رزمانش به راه انداختند و از هيچ كوششي در ايجاد  ركود و همكاري در شركت مذكور جهت گرفتن حق قانوني كارگران دريغ نداشت در پي رهبري اين اعتصابات رئيس شركت به همين جرم اول به شش ماه توفيق اضافه‌حقوق ايشان مبادرت ورزيد و سپس به علت سازش‌ناپذیری اين شهيد ناچار به قطع حقوق ايشان و درنتیجه اخراج ايشان گرديد. 

 بالاخره به‌واسطه ادامه اعتصابات و رهبري و حمايت بی‌دریغ كارگران از رهبري ايشان خصوصاً كارگران تحت نفوذ و سرپرستي خود در آن شركت مبلغ قابل‌توجهی بود؛ اما براي وی به‌صورت نصف حقوق تعیین‌شده ولي غافل از اين بودند كه او هدفش پول و ماديات نبود بلكه مبارزه بی‌امان با مظاهر ماديت و طاغوت ستمگر بود. 

سربازی

کم‌کم موعد سربازي فرارسید از طرف حوزه وظيفه عمومي به خدمت سربازي احضار شد، با دلي پر از اندوه محيط كار بوشهر را ترك و به خدمت اعزام شد، همين موقع بود كه انقلاب نداي خونبارش را سر داد و ديگر خود را آماده كمك به انقلاب كرده بود با فرمان امام با تمامي هم‌فکرانش لباس سربازی به دور انداخته و از پادگان بيرون آمدند و پس از پيروزي مقدماتي انقلاب بافرمان امام خميني مبني بر بازگشت به پادگان‌ها او نيز اجراي امر رهبر نمود و به محل خدمتش كه پادگان زرهي شيراز بود مراجعت كرد و دوره‌ی جديدي را آغاز نمود. 

او در تمامي دوران سربازی‌اش اعلامیه‌های امام را به هر وسیله‌ای كه ممكن بود پخش می‌کرد و در پي پخش اعلامیه‌های امام چند بار در پادگان به زندان افتاد؛ اما هرلحظه كه می‌گذشت بر جوش‌وخروش، او افزوده و مصمم‌تر درراه رسيدن به هدف كه پيروزي انقلاب بود ظاهر می‌گشت و بالاخره مدت شش ماه افتخاري براي ارتش جمهوري اسلامي اضافه‌خدمت كرد. 

در آغاز جنگ كردستان اعلام آمادگي نمود و خيلي اصرار و پافشاري براي شركت در جبهه داشت؛ اما به خاطر نيازي كه تدريس تانك و نفربر زرهي و تعمير موتورهاي ماشین‌آلات سنگين ارتش را شامل می‌شد به او اجازه شركت در جنگ را داده نمی‌شد تا اينكه دوران سربازي به اين طريق سپري شد.

دوران اشتغال

پس از اتمام اين دوره به خاطر خدمت بيشتر به انقلاب آموزش‌وپرورش را برگزيد و به‌عنوان هنرآموز هنرستان صنعتي انتخاب شد؛ اما او عقيده داشت پايه و اساس فني در دوره راهنمایی پی‌ریزی می‌شود و  بايد از دوره راهنمايي براي پرورش و تعليم شروع كرد و همين كار را هم با اجازه آموزش‌وپرورش شروع و به خاطر تجربه و تبحر كاري و انجام کاره‌ای فني ایدئال از طرف آموزش‌وپرورش به‌عنوان سرپرست كارگاه مركزي مدارس راهنمايي انتخاب شد.

وي مسئوليت را در عمل پذيرفت، تعمير تمام وسايل برقي و مسئوليت سرپرستي كارگاه را نیز تقبل نمود و در ضمن این‌ها تدريس تعليمات ديني و قرآن را نيز در مدارس راهنمایی به عهده گرفت و در همين سمت باقي بود تا اينكه جنگ تحميلي عراق علیه ايران آغاز شد. 

جبهه

 در طول اين جنگ چندين بار اعلام آمادگي كرد اما به او نياز مبرمي در خصوص کاره‌ای برقي احساس می‌شد و به همين دليل از شرکت دادن او در جنگ خودداری می‌کردند تا اينكه او تصميم خود را گرفت و در هنگام تعطيلي مدارس عزم خود را جزم نمود و بدون خداحافظي از خانواده و كسب اجازه از آن‌ها رهسپار جبهه شد و راه شهادت را برگزيد.

 در همين مسئله هم تنها مايه خود كه جان شيرينش بود بر كف گذاشت و جوانمرد و شجاعانه در تاريخ ۲۳ تیرماه ۶۱ در حمله رمضان عمليات فتح كربلا در جبهه شلمچه در خاك عراق درحالی‌که به سمت تیربارچی در تيپ امام سجاد (ع) درحرکت بود با تركش خمپاره كفار بعثي عراق به درجه رفيع شهادت نائل آمد.

با شهادتش خفتگان را بيداري آموخت و بيداري را مصمم‌تر ساخت او تجسم عيني رنج و كار و تلاش درراه خدا بود به تهيدستان كمك و يتيمان را نوازش و دلداري، پدران و مادران عزيز ازدست‌داده را دعوت به صبر و مقاومت و سالخوردگان را دستگيري و مساعدت و سركشي می‌نمود. او اخلاقي نيكو و پسنديده داشت و رفتارش با دوستان و آشنايان و هم‌رزمان و غيره از كوچك و بزرگ يكسان بود.

 بسيار فروتن و متواضع و از تكبر و خودپسندی و غرور بی‌جا دور و بسيار پرخروش و پرتحرک بود از صبح تا شب را با دو لقمه نان خالي سر می‌کرد.

 شهید معظم  طرح‌های بسيار جالب برقي و مكانيكي در كارگاه مركزي گچساران ارائه داد و قبل از سه مورد به اجرا درآوردن آن‌ها چون جهاني فاني را بر خود ننگ می‌دید همه را وداع به‌سوی خدايش  شتافت.

انتهای خبر/

اخبار مرتبط
نظرات

آخرین اخبار