داماد پزشکیان؛ مامور مخصوص حاکم بزرگ میتی کومان!

روایتی طنز از یک اقدام خوب؛

داماد پزشکیان؛ مامور مخصوص حاکم بزرگ میتی کومان!

سفر رئیس جمهور به یاسوج نشان داد که حضور خانواده در سفرهای استانی فقط جنبه عاطفی ندارد؛ بُعد اجرایی هم پیدا کرده. بعضی‌ها بادیگارد می‌برند، بعضی‌ها مشاور، پزشکیان هم خانواده را می‌بَرد برای مواقع حساس.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «صبح زاگرس» سفر اخیر مسعود پزشکیان به یاسوج را می‌توان یکی از کم‌تعدادترین سفرهای استانی تاریخ دولت‌ها دانست؛ سفری که اگر یک نفر نمی‌گفت «این رئیس‌جمهوره یا مسافر تنها؟»، احتمالاً همه فکر می‌کردند یک برنامه سبک خانوادگی‌ست که صرفاً وزیر ارتباطات، از قضا چون بچه یاسوج است، آمده تا میزبان خوبی باشد.

اما اصل ماجرا از آنجا شروع شد که یک مرد یاسوجی با یک بلندگوی دستی شروع کرد رئیس‌جمهور را صدا زدن. صحنه‌ای که اگر فیلمش نبود، کسی باور نمی‌کرد یک مقام ارشد با آن حجم تشریفات، در چنین لحظه‌ای این‌قدر تنها بماند.

وقتی این مرد با لحنی پر از گلایه و انرژی خواست حرفش را مستقیم بزند، همه‌چیز برای چند ثانیه یخ زد. وزیری در صحنه نبود که جلو برود و بگوید: «برادر گوش می‌کنیم.» معاون و استاندار هم طوری در تصویر نبودند که بشود تشخیص داد اصلاً وجود خارجی دارند یا صرفاً در جای دیگری مشغول مراسم‌اند. خلاصه، شرایط طوری بود که انگار رئیس‌جمهور یک‌تنه آمده یاسوج و بقیه فقط پیام «ان‌شاءالله سفرتان پربرکت باشد» فرستاده‌اند.

در چنین موقعیتی، پزشکیان راه‌حل بسیار «عملی» و البته کاملاً ایرانی‌وار ارائه داد: دختر و دامادش را فرستاد وسط جمع تا حرف‌های مرد معترض را بشنوند. و واقعاً آدم باید به این لحظه احترام بگذارد؛ چون نشان می‌دهد رئیس‌جمهور نه تنها برای سفرهای استانی، بلکه برای «مدیریت بحران میان‌جمعیتی» هم به همراه داشتن خانواده اعتقاد راسخ دارد.

به هر حال، همه کسانی که اهل سفرهای دولتی‌اند می‌دانند اگر وزیران نباشند، کار سخت می‌شود؛ اما کمتر کسی فکر می‌کرد روزی برسد که نبود وزرا با حضور «داماد و دختر» جبران شود. اینجا دقیقاً همان‌جاست که آدم می‌گوید: «خدا رو شکر که خانواده را با خودش می‌برد، وگرنه چه کسی را می‌خواست بفرستد جلو؟ راننده؟ عکاس؟ یا خودش؟»

بیایید لحظه‌ای تصور کنیم خانواده همراه او نبودند. چه گزینه‌هایی روی میز باقی می‌ماند؟

• گزینه اول: رئیس‌جمهور خودش جلو می‌رفت. که خب، تیم حفاظت احتمالاً قبل از اینکه او حتی یک قدم بردارد، با حرکتی شبیه «حرکت نینجایی» او را برمی‌گرداند.

• گزینه دوم: راننده جلو می‌رفت. ولی بعید بود مردم حرفی را که قرار بوده برای رئیس‌جمهور بزنند، به راننده تحویل بدهند. نهایتش می‌گفتند «داداش ما تو ماشینیم؟»

• گزینه سوم: استاندار جلو می‌آمد. اما این گزینه یک اشکال بزرگ داشت: استاندار معمولاً همان کسی‌ست که مردم از او شکایت دارند. پس حضورش به‌جای آرام کردن فضا، ممکن بود باعث شود مرد یاسوجی صدایش را تا پنج دسی‌بل بالاتر ببرد.

• گزینه چهارم: وزیر ارتباطات که تنها وزیر حاضر بود. اما او هم به‌قدری وسط مردم یاسوج فامیل دارد که اگر جلو می‌رفت احتمالاً اول باید پنج دقیقه حال‌ و احوال می‌کرد تا تازه برسد به اصل موضوع.

پس بهترین گزینه همان بود: اعزام نیروهای «خانوادگیِ ویژه». مدل ایرانیِ «حلقه ارتباط با مردم».

طنز ماجرا اینجاست که در اغلب کشورها برای سفرهای استانی، رئیس‌جمهور یک تیم پر و پیمان همراه دارد: وزرا، مشاوران، مدیران، مسئولان امنیتی، کارشناسان حوزه‌های مختلف. اما در نسخه یاسوجی این سفر، تقریباً همه غایب بودند و معلوم نبود از قبل جلسه هماهنگی گذاشته نشده، یا همه آن روز کار شخصی داشته‌اند. به هرحال، نبودشان دقیقاً در همان لحظه حساس خودش را نشان داد.

یاسوج در این سفر ثابت کرد که همراه داشتن خانواده، فقط برای گرفتن عکس یادگاری و سلام‌علیک نیست؛ گاهی تبدیل می‌شود به مهم‌ترین ابزار مدیریت بحران. یعنی همان چیزی که برخی در دولت‌ها با اتاق جنگ، سامانه فرماندهی و تیم ارتباط مردمی پیش می‌برند، اینجا با «داماد و دختر» اداره شد.

حالا باید دید در سفرهای بعدی چه می‌شود. آیا داماد و دختر به عنوان «مشاوران غیررسمی مردمی» معرفی می‌شوند؟ آیا برایشان کارت مأموریت صادر می‌شود؟ یا شاید دولت بالاخره تصمیم می‌گیرد وزرا را هم یک‌بار دیگر یادش بیاورد؟

فعلاً آنچه یاسوج ثابت کرد، این است که رئیس‌جمهور اگر وزرا را همراه نداشته باشد، حداقل خانواده را دارد. و خوشبختانه همین هم کار را جلو برد. وگرنه معلوم نبود آن مرد یاسوجی با آن صدای بلند خاصش چند بار باید می‌گفت «آقای رئیس‌جمهور یه لحظه!» تا بالاخره کسی جواب بدهد.

پی نوشت: این مطلب صرفا با نگاه طنز به این ماجرا که می‌توان یک اقدام خوب از سوی رئیس جمهور عنوان کرد پرداخته است. 

انتهای خبر/