26 دی سالروز فرار تاریخی شاه مخلوع ایران است؛ فراری که سقوط رژیم پهلوی را حتمیکرد و موجب شد کمتر از یک ماه انقلاب اسلامی ایران در 22 بهمن 57 به پیروزی رسد.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «صبح زاگرس» سیاست خارجی ایران در عصر پهلوی فرازوفرودهای بسیاری را تجربه کره که در عمده این تحولات، نقش قدرتهای بزرگ نظام بینالملل بسیار حائز اهمیت است. در طول سالهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۵۷ کارگزار نظام سلطنتی به شکل مستمر دچار تحولات ادراکی و کارکردهای سیاسی شده که در تعامل پویا با نظام بینالملل ایجادشده است. روانشناختی شخصیت شاه مبتنی بر ویژگیهای حمایت جویی و عظمت گرایی سبب میشد که همواره دلهره از اتحاد جماهیر شوروی و تعلقخاطر روانی و احساس امنیت از سوی آمریکا محور سیاست خارجی ایران باشد. متقابلاً روند تحولات سیاست خارجی و بهویژه ائتلاف با آمریکا، باعث تقویت کیش شخصیت شاه و صفت عظمت گرایانه در خلقیات او میشد.
ویژگیهای شخصیتی پهلوی دوم
پهلوی دوم دوران کودکی خود را در فضای دیکتاتوری گذراند. از منظر روانشناختی، کودکانی که در محیط دیکتاتوری پرورش مییابند، در ظاهر حالت تسلیم و اطاعت از خود نشان داده، ولی درواقع دچار هیجان و اضطراب بوده و اغلب ضعیفالنفس هستند. هرچند عنوانی چون ولیعهدی، غروری وصفناشدنی در ضمیر او ایجاد میکرد، اما از طرف دیگر خشونت قزاقی رضاخان، احتیاجات اساسی روانی کودکی مانند محبت و اعتماد را تأمین نکرده و لذا او را فاقد عشقورزی نمود. وضعیتی که باعث شده بود تا فرح ناتوانی شاه در ابراز محبت به فرزندانش را به همین بیمهری پهلوی اول تأویل کند «ویلیام سولیوان» آخرین سفیر آمریکا در ایران نیز بر همین نکته اصرار میورزد که ضعف درونی شاه ناشی از طرز تربیت او در کودکی و اوان جوانی و اطاعت و تبعیت توأم با ترس او از پدرش بوده است... محمدرضا فردی مطیع و متکی بار آمده و جرئت اتخاذ تصمیم بااراده و مسئولیت شخصی خود را ازدستداده است.
زندگی و تحولات سیاسی، شخصیت پهلوی دوم را مشحون از احساس هراس و نیازمند به ایجاد تکیهگاه امن ساخته بود؛ ارنست پرون، اسداله علم، اشرف پهلوی، تصور نظرکردگی الهی و همچنین اطمینان به حمایت آمریکا، سرچشمههای تأمین امنیت روانی شاه بودند حتی آنچنانکه احسان نراقی روایت میکند، اصرار شاه برای رفتن به آمریکا پس از سقوط نیز ریشه در همین احساس امنیت روانی داشت؛ این احساس وابستگی شدید تا زمان مرگش نیز وجود داشت. نمایش قدرت و تلاش برای تحمیل به دیگرآنهمواره بخشی از زندگی روانی شاه جهت مبارزه بااحساس ضعف درونیاش به شمار میرفت. یونیفورم ها، نشانهای نظامی، برگزاری مراسم باشکوه متعدد و اظهارات اقتدارطلبانه او در همه جنبههای زندگی، جملگی اجزایی برای ارائه چنین تصویری بود.
ثریا اسفندیاری همسر دوم شاه، علاقه شاه به پرواز با هواپیما و رانندگی با اتومبیلهای اسپورت را نشان از این میدانست که شاه خود را شجاعتر و بیپرواتر ازآنچه واقعاً بود، نشان دهد. بر همین مبنا نیاز به تحسین شدن و موردانتقاد واقع نشدن ویژگی دیگری است که از حس ضعف و نیاز قدرتطلبی وی سرچشمه میگرفت. اسداله علم تأکید میکند: همانگونه که خدا یکی است، شاه هم یکی است و هرقدر زیردستانش بیشتر تحقیر شوند، او بیشتر خوشش میآید. توهم عظمت از صفات پهلوی به شمار میرفت که در طول سالهای حیات سیاسی وی استمرار داشت خود شاه در مصاحبه با خبرنگار ایتالیایی «اوریانا فالاچی» چنین مطرح میکند که: بهطورکلی من تنها نیستم، بلکه نیرویی مرا همراهی میکند که دیگران آن را نمیبینند. قدرت من، قدرت خدایی است. برمبنای این عظمت طلبی بوده که شاه در سال ۱۹۷۴ م. در مصاحبه با نیویورکتایمز گفت: «در ایران آنچه بهحساب میآید، یک واژه جادویی است و این واژه شاه است» این افزایش خودمحوری و خودشیفتگی را میتوان به نارسیسیسم تعبیر کرد.
ساختار سیاسی پادشاهی، دیگران را در برابر شاه به تملقگویی وادار میکرد. امیرعباس هویدا میگفت: «اگر ایشان بفرمایند بتمرگید، فحش اعلیحضرت برای من نوشدارو، شفا، مایه هستی و بقاست» نهتنها اطرافیان شاه، بلکه شخصیتهای خارجی نیز از این مشخصه در جهت پیشبرد مقاصد دول متبوع خویش بهره میبردند؛ لذا شاه که پرونده سیاهی درزمینهٔ حقوق بشر داشت، توسط «روزولت» رئیسجمهور آمریکا اینگونه مورد تحسین واقع میشد که در همه ممالک آسیا پادشاهی به دموکرات منشی پادشاه ایران یافت نمیشود. «دیوید راکفلر» سرمایهدار مشهور نیز در یک مهمانی به شاه گفته بود؛ چه خوب بود، چند سالی اعلیحضرت را به آمریکاییها امانت میدادند تا سریعاً به دولتمردان آمریکایی یاد دهد که چگونه باید حکومت کنند.
شاه در طول حیات سیاسی خود همواره دچار هراس و سوءظن نسبت به چهرههای سیاسی داخلی و همچنین قدرتهای خارجی بود. در داخل کشور، محبوبیت مصدق و موفقیت او در ملی کردن نفت ایران شاه را واقعاً به خشم آورده بود. بهگونهای که خطاب به اسداله علم میگوید: «چنین آدم مضری، فکر نمیکنم ظرف هزاران سال در کشوری پیدا بشود که درعینحال مردم را این اندازه خر بکند» شاه همچنین علیرغم اینکه متحد غرب بود، اما همواره از دسیسه همزمان کشورهای غربی و شرقی علیه خود دچار هراس بود، لذا به نخستوزیر یوگسلاوی گفته بود: «قدرتهای بزرگ معتقدند؛ هر چه ما کشورهای کوچک داریم، قابل معامله است»
تصمیمگیری سیاست خارجی در رژیم پهلوی
ویژگیهای نظام سلطانی در خاندان پهلوی، با دوره پهلوی اول در خلال سالهای ۱۳۱۲ تا ۱۳۲۰ ش؛ و پهلوی دوم از سال ۱۳۴۲ ش. تا انقلاب اسلامی انطباق دارد. طی این ادوار قدرت سیاسی کاملاً در دست شاه متمرکز بوده است. از منظر ساختاری جهش اقتدارگرایی پهلوی دوم بهنظام سلطانی در سالهای پس از ۱۳۴۲ ش. نتیجه رها کردن اتحاد پیشین شاه با بزرگ مالکان اصلاحات ارضی و استقلال فزاینده او از اقتصاد داخلی به علت افزایش درآمدهای نفتی بود. همچنین بیثباتیهای داخلی و کمکهای خارجی بهنظام پهلوی، پیدایش نظام سلطانی را در ایران تقویت کرد.
شاپور بختیار در مصاحبه با تاریخ شفاهی هاروارد، توتالیتاریسم شاه محور را اینگونه توضیح میدهد: «شاه حتی یک حزب که طرفدار سلطنت مشروطه باشد را هم قبول نمیکرد... ماتحت فشار یک رژیم بهتماممعنا دیکتاتوری فاشیستی بودیم. توتالیتر به تمام معنی، توتالیتر منهای ایدئولوژی» این ساختار متمرکز و شخصی بوده و بر ارتش و نیروهای اطلاعاتی، دیوانسالاری و درآمد نفت متکی بود و با دو شیوه نظارت و سرکوب سعی کرد حاکمیت خود را بر جامعه محقق کند آنچنانکه گزارش آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) بهعنوان نخبگان و تقسیم قدرت در ایران در فوریه ۱۹۷۶ مینویسد: اگر وزیری رأی عدم اعتماد گرفت بدان جهت خواهد بود که شاه آن را خواسته است... مجلس آلت دست شاه بوده است و مقاصد شاه را برآورده میکند و ساواک نیز بهعنوان یکی از ابعاد سهگانه (دربار، ساواک، ارتش) قدرت رژیم پهلوی بود.
سیاست خارجی ایران عصر پهلوی دوم، نه محصول فرآیند کار و وظیفه سازمان و چانهزنی افرادی مسئول، نه نتیجه خواست مردم و جامعه مدنی، بلکه عمدتاً متکی بر علائق، شخصیت، ادراکات و هنجارهای ذهنی شاه شکلگرفته است. اسداله علم در خاطرات خود مکرر درباره تصمیمگیریهای فردی شاه در حوزه سیاست خارجی بدون آنکه حتی وزیر خارجه کمترین اطلاعی داشته باشد، سخن میگوید: «به شاه توصیه کردم کمیسیونی بهمنظور مطالعه خروج انگلستان از خلیجفارس تشکیل بدهد، ولی او نصیحت مرا نشنیده گرفت. شاه از هر چه نام مطالعه دارد، متنفر است... شاه پاسخ داد: خودم برای این کار کافی هستم».
مأموریت شاه پهلوی برای وطن!
پس از ۲۸ مرداد، سیاست خارجی ایران ناسیونالیسم مثبت نامیده شد که البته چیزی جز چرخشی کامل از موازنه منفی بهسوی وابستگی نبود. قدرت تصمیمگیری نیز در عرصه سیاست داخلی و خارجی در دست شخص شاه قبضه شد که به مفهوم بازگشت به الگوی سنتی تصمیمگیری در ایران بود قرارداد بین ایران و کنسرسیوم بینالمللی نفت در ۲۸ شهریور ۱۳۳۳ توسط دکتر علی امینی و هوارد پیچ آمریکایی، رئیس گروه نمایندگی کمپانیهای نفتی در تهران امضاء شد و کارتل های بینالمللی نفت را قادر ساخت تا طی بیست سال، بیش از ۲۴ میلیارد بشکه از نفت ایران را به بهای ناچیز صادر کنند.
دولت انگلیس همچنین برای حفظ منافع سیاسی و اقتصادی خود و جلوگیری از تکرار حوادثی همچون جریان ملی شدن صنعت نفت، با همکاری آمریکا انعقاد پیمان نظامی بغداد را میان کشورهای ایران، ترکیه، عراق و پاکستان مطرح کرد. سفر متقابل شاه و ملکه انگلستان در سال ۱۳۳۸ ش. به انعقاد عهدنامه بازرگانی، اقامت و دریانوردی، قرارداد فرهنگی، موافقتنامه حملونقل هوایی و نهایتاً افزایش حجم مبادلات ایران و انگلیس انجامید که به تداوم سلطه بریتانیا در ایران کمک میکرد. آمریکا نیز بهمرور به افزایش نفوذ خود در ایران شدت بخشید. گفتمان قدرت ارائهشده از سوی حکومت پهلوی در دهه ۱۳۳۰ ش. گفتمانی شبیه غرب بود که در این گفتمان؛ ابرقدرت غرب یعنی آمریکا در یگانگی با خویشتن ایرانی معرفی میشد و لذا امنیت ایران نیز درگرو ائتلاف با آن بود.
شاه در کتاب مأموریت برای وطنم در سال ۱۳۳۹ ش. ادبیاتی هم ذات پندارانه از آمریکا ارائه میدهد: یکی از وجوه شباهت میان ایران و آمریکا این است که قرنهاست ایران از اختلاف طبقاتی و نژادی چنانچه در برخی کشورها رایج است، آزاد بوده... لذا امید نامعقولی نیست که به ایجاد یک ترکیب و امتزاج جدیدی از تمدن شرق و غرب توفیق یابیم. سالهای دهه ۱۳۴۰ ش. آغاز اقتدار شاه بود، لذا بهمرور با پای نهادن حکومت پهلوی دوم به مرحله اقتدارگرایی و بهویژه در مرحله سلطانی، اروپا گرایی رسمی و سنتی ایران جای خود را به آمریکاگرایی محض داد. کتاب انقلاب سفید نیز در سال ۱۳۴۵ ش. در تداوم مأموریت برای وطنم، چهره جدید شاه و سیاستهای او را به نمایش میگذاشت. شاه در این دهه اقدامات بیشتری برای کسب اعتماد بیشتر مقامات آمریکا انجام داد، ازجمله حمایت و پشتیبانی از سیاست ایالاتمتحده آمریکا درباره اسرائیل و جنگ ویتنام. شاه همچنین با اظهار گلهمندی نزد کرمیت روزولت مجری کودتای ۲۸ مرداد از اینکه مانند بچههای مدرسه با او رفتار میشود، تلاشهایش را برای خریداری جنگنده اف ۴ و تانک ام ۴۷ شدت بخشید.
عرصه سیاسی ایران نیز بهمرور تحت نفوذ کامل آمریکا قرار گرفت. بهویژه برکشیدن حسنعلی منصور و سپس امیرعباس هویدا هر دو از حزب ایران نوین به نخستوزیری در سال ۱۳۴۲ ش. آغاز تسلط کامل تکنوکرات های جوان آمریکوفیل بر ساختار اجرایی کشور بود، بهگونهای که ساواک گزارش کرد که اقدامات حزب ایران نوین مانند موافقت با تصویب لایحه کاپیتولاسیون، در راستای اهداف آمریکا در ایران است؛ لذا تا اواسط این دهه، به نظر میرسید که شاه به تمام خواستههایش رسیده است؛ امام خمینی (ره) بهعنوان رهبر مذهبی تبعیدشده بود، شوروی سیاست حسن همجواری با ایران در پیشگرفته بود، برنامههای انقلاب سفید مطابق میل شاه بهپیش میرفت و مهمتر از همه اینکه ریچارد نیکسون در ژانویه ۱۹۶۹ قدرت را در آمریکا به دست گرفته و سیاست خود را بر اساس افزایش کمکهای نظامی به متحدان قرار داده بود و در امتداد این تحولات، شخصیت شاه نیز با تغییری تدریجی روبرو بود.
تاجگذاری شاه پهلوی به سبک ناپلئون
لذا او در سال ۱۳۴۶ ش. پس از ۲۶ سال سلطنت، مراسم تاجگذاری خود را با گذاشتن تاج پادشاهی بر سر با دستان خود به سبک ناپلئون برگزار کرد. او درک خود از پادشاه بودن را هم اینطور بیان میکرد که شاه در ایران، فرمانده، معلم، استاد، پدر و خلاصه همهچیز است. از جشنهای ۲۵۰۰ ساله تا پیروزی انقلاب اسلامی، مقطعی بود که قدرتطلبی شاه حدی فراتر از مرزهای ملی را طلب میکرد و کتاب بهسوی تمدن بزرگ بهعنوان نماد این دوره از تحول شخصیت شاه، حاصل ایده پردازیهای بلندپروازانه او بود. جشنهای ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی نقطه اوج این دوران بود که همزمان با آغاز اسارت شاه در تاروپود خودبزرگبینی و وسوسه اقتدارطلبی نیز گردید. شاه بااحساس حلول روح کوروش و داریوش در خود، احساس ناامنی سابق را جبران میکرد.
شرایط جهانی نیز منطبق با خلقیات شاه در حال تغییر بود، بهویژه استراتژی دو ستونی آمریکا برای تأمین امنیت خلیجفارس به قدرتمند شدن شاه و تمرکزگرایی رژیم کمک بسیاری کرد. رشد قیمت نفت نیز البته بر احساس استقلال شاه میافزود. نفت ایران که در سال ۱۳۳۴ ش. در قالب قرارداد کنسرسیوم ۹۰ میلیون دلار برای کشور عایدی داشت، به حدود ۲۰ میلیارد دلار در سال ۱۳۵۳ ش. رسید. بودجه دفاعی ایران نیز با افزایش شدید بالغبر ۱۰ میلیارد دلار شد. این وضعیت باعث شده بود تا شاه به دنبال آن باشد که تجارب موفق خود را به دنیا صادر کند، چراکه انقلاب سفید را پاسخگوی بسیاری از نیازهای مشابه در دیگر جوامع جهان دانسته و میگفت: ایران بهزودی در صف کشورهای بزرگ و ثروتمند آمریکا، شوروی، ژاپن و فرانسه قرار خواهد گرفت.
درواقع دال تمدن بزرگ که به مفصلبندی گفتمان پهلوی افزودهشده بود، خویشتن ایرانی را در جایگاه یکی از کشورهای بزرگ صنعتی قرار میداد. شاه همچنین به استناد نیروی عظیم نظامی اعلام میداشت که هیچکس نمیتواند مرا سرنگون کند. من از پشتیبانی ارتش 700 هزارنفری، تمام کارگران و اکثریت مردم ایران برخوردارم. شاه بهطور مداوم در شبکههای تلویزیونی غربی ظاهر میشد و به آمریکاییان درس نظم اجتماعی و به انگلیسیها در مورد تنبلی، بینظمی و سهلانگاری تذکر میداد در قبال نصیحتهای شاه به چشم آبیها، غربیها بر این باور بودند که شاه دچار توهمات ناپلئونی شکوه و عظمت و به فردی خودبزرگبین و البته خلوضع تبدیلشده است.
آنتونی پارسونز ایده تمدن بزرگ شاه را مانند ریختن مقداری مرکب بر روی یک لباس فراخ که فقط لکههای مرکب را روی لباس باقی میگذارد و هرگز تمام لباس را رنگ نمیکند، توصیف میکرد. ادراک ایستادن بر دروازههای تمدن بزرگ در شخصیت پهلوی دوم باعث گردید تا اواخر سال ۱۳۵۳ ش. شاه تشکیل نظامتکحزبی حزب رستاخیز را اعلام کند، درحالیکه پیشتر در کتاب مأموریت برای وطنم حکومت تکحزبی را نشانه دیکتاتوری خوانده بود.
سقوط شاه و پیروزی انقلاب اسلامی
بیتردید ادراک پهلوی دوم در ایده تمدن بزرگ نهتنها با واقعیت عینی فاصله بسیار داشت، بلکه تناقضها و تضادهای موجود را نیز چند برابر نمود. از منظر سیاسی، استبداد دوره او فراتر از ناصرالدینشاه بود از منظر اقتصاد سیاسی نیز آنچنانکه همایون کاتوزیان شرح میدهد: «آنچه در ایران رخ داد، نه پیشرفت اجتماعی و اقتصادی بود و نه مدرنیسم، بلکه شبه مدرنیسمی بوده که عواید نفت آن را تسریع کرد».
لذا بهسرعت با کاهش قیمت نفت، تمام آرمانهای تمدن بزرگ با افزایش تورم ۴۰ درصدی در سال ۱۳۵۶ ش. فروریخت. واقعیت این بود که بحران مشروعیت سیاسی و مشروعیت مذهبی با توجه به کاهش درآمدهای نفتی، حکومت پهلوی را وارد سومین بحران اساسی خود یعنی بحران اقتصادی میکرد. این در حالی بود که شاه همچنان در میان جلال و شکوه سلاطین محصور مانده و ماشین تبلیغاتی حکومت نظیر آنچه جورج اورول در آثار خود توصیف کرده است، بر افسانه پیوند ناگسستنی شاه و ملت تأکید میکرد با شدت یافتن فضای انقلابی، شاه از تمامی عوامل تقویت روانی محروم شده بود.
بیماری سرطان و بی تصمیمی ایالاتمتحده نیز مزید بر علت شد تا تعادل فکری و روانی وی ازهمگسسته شود و فروپاشی رژیم پهلوی آهنگ شتابانی به خود گیرد شاه آنچنانکه سولیوان مینویسد: «در دوران نهضت ملی نفت در برابر مصدق مردی ضعیف و بیاراده به نظر میرسید و این ضعف و بی تصمیمی را یکبار دیگر در بحرانی که به سقوط وی در ۱۹۷۹ م. انجامید، نیز بروز داد». لذا تمامی برآوردهای دیپلماتیک آمریکا و انگلستان از وضع ایران، برداشتها و استنتاجهای یکسانی داشتند؛ اینکه شاه بیرغبت و اغلب به حالات افسردگی دچار است. با تزلزل درونی شاه، تمامی ارکان رژیم نیز که حول شخص او شکلگرفته بود، فروریخت. بااینحال، شاه همواره مهمترین مطرح کننده نظریه توهم توطئه درباره پیروزی انقلاب اسلامی بود و در کتاب روانشناختی شاه و سیاست خارجی ایران دوره پهلوی در قبال قدرتهای بزرگ ص ۸۷ پاسخ به تاریخ و در سایر گفتگوهایش به دسیسه آمریکا و نقش انگلستان در انقلاب اشاره میکند.
چنانچه ذکر شد، شکلگیری ساختار سیاسی حول سلطانیسم پهلوی، زمینه وابستگی هر چه بیشتر فرایندهای سیاست خارجی را به تصمیمات شخصی شاه فراهم میآورد؛ لذا قرار داشتن یکتا و انحصاری شاه درصحنه سیاست خارجی، فرصت بیشتری به نظریات تصمیمگیری و الگوی های شناختی برای تبیین رفتارهای سیاست خارجی ایران عصر پهلوی میدهد. بر همین مبنا گفته میشود. الگوی تصمیمگیری در دوره پهلوی دوم، فردی بوده و نظام شناختی در آن دوره متأثر از مؤلفههای هراس امنیتی و اختلال شخصیتی خودشیفتگی و پارانوئید در شخص شاه بوده است؛ لذا این الگوی تصمیمگیری به افزایش امنیت و تبدیلشدن به یک قدرت منطقهای با همکاری قدرتهای بزرگ غربی منجر گردید. میتوان مؤلفههای ذیل را که نشانگر ابعاد نگرش شاه بهنظام بینالملل و مؤلفههای پایا در سیاست خارجی ایران دوران پهلوی هست، معرفی کرد: شوروی هراسی، امنیتجویی در پیوند با آمریکا و سلطهجویی در غرب آسیا.
امنیتجویی در پیوند با آمریکا
در گفتمان پهلوی، ائتلاف با غرب و بهویژه آمریکا پایه اصلی حفظ ایران و پشتوانه اصلی روانی پهلوی دوم به شمار میرفت. او در سال ۱۳۴۱ ش. خطاب به جان. اف. کندی اینگونه بود: «در دنیای کنونی، هیچ کشوری نمیتواند بیطرف بماند؛ بنابراین ما تصمیم گرفتهایم سرنوشت خود را با کشورهایی پیوند بزنیم که نظام حکومتی آنها، تمدن و فرهنگشان، شیوه زندگی و طرز فکرشان با ما شباهت دارد، ما تصمیم گرفتهایم خوب یا بد، در کنار غرب باشیم». شاه بهویژه پس از ۲۸ مرداد با این اعتقاد راسخ که سیاست بیطرفی در زمان جنگ جهانی دوم ناکارایی خود را نشان داده، به ائتلاف با ایالاتمتحده آمریکا روی آورد. احساس ناامنی شاه از شوروی او را بهسوی همکاری با غرب سوق میداد؛ «منافع ایران در اتحاد با غرب به بهترین وجه تأمین میشود و رژیم ما مصمم است که با کمونیسم داخلی و امپریالیسم توتالیتر جدید که از مسکو الهام میگیرد، مبارزه کند». درحالیکه انگلیس نمیتوانست امنیت ایران را تأمین کند؛ لذا تنها کشوری که میتوانست از ایران در مقابل شوروی دفاع کند، آمریکا بود.
این درخواست شاه کاملاً در دکترین دو ستونی نیکسون، شکل عینی به خود گرفت. متعاقب این راهبرد، روابط بازرگانی و تجاری بهخصوص درزمینهٔ نظامی گسترش زیادی یافت، بهطوریکه در سالهای ۱۳۵۴ - ۱۳۴۹ ش. ایران ۶/ ۹ میلیارد دلار اسلحه و تسلیحات نظامی از آمریکا خرید و حدود شصت هزار مستشار آمریکایی در ایران مشغول به کار شدند. در عرض ۸ سال آخر سلطنت، میزان خرید سلاح از آمریکا به رقم نجومی ۱۹ میلیارد دلار بالغ شد. شاه میخواست ضمن دریافت اسلحه بیشتر از آمریکا و تقویت نیروی نظامی خود، بیشتر روی پای خود بایستد و کمتر به کمک و حمایت مستقیم آمریکا در برابر مخاطرات احتمالی آینده متکی باشد تحقق چنین اهدافی نیازمند ایجاد زیربنای نظامی کارآمدی بود، درحالیکه اسناد وزارت خارجه آمریکا خلاف آن را نشان میداد: «ایران قادر نخواهد بود ظرف ۵ یا ۱۰ سال آینده بخش اعظم سیاستهای پیچیده نظامی خریداریشده از امریکا را جذب و به کار اندازد؛ مگر اینکه بر تعداد کارکنان آمریکایی که برای کمک به ظرفیت پشتیبانی به ایران گسیل میشوند، افزوده شود.»
در اجرای این برنامه، جیمز شلزینگر وزیر دفاع آمریکا در سال ۱۹۷۵ م. مبادرت به انتصاب نماینده تامالاختیار وزارت دفاع برای نظارت بر روند همکاریهای دفاعی ایران و آمریکا نمود. بااینحال، در آمریکا همواره درباره عدم تطابق همکاری نظامی با ایران انتقاداتی وجود داشت. بهویژه کارگزاران دیپلماتیک آمریکا، درباره تضادهای ناشی از رابطه دولت و جامعه در ایران بهعنوان یک کشور دستنشانده هشدار میدادند. نهتنها دموکراتها که بر موضوع حقوق بشر تأکید میکردند، بلکه نظریهپردازان جمهوریخواه همانند مایکل لدین نیز با توصیف شاه به پینوشه ایران به این موضوع اشاره میکردند که رژیمهای خودکامه نظیر ایران که حمایت بیچونوچرای ایالاتمتحده را دارند، از قابلیت لازم برای ایجاد یک ویتنام جدید برای آمریکا برخوردارند.
قدرت ستایی و امنیتجویی، شاه را بهسوی آمریکا سوق میداد و رابطه با ابرقدرت غرب اضطراب اساسی وی که عمدتاً ناشی از کمونیسم هراسی بود را تخفیف میداد. تعامل با رؤسای جمهور آمریکا شخصیت و جایگاه اجتماعی شاه را بهبود میبخشید و از سوی دیگر، علائق عظمت گرایانه و قدرتطلب او بهخوبی با افزایش قدرت نظامی و خریدهای تسلیحاتی ارضاء میشد. بر همین مبنا ژبینگو برژینسکی معتقد بود که شاه در عین توانمندی، علائمی از بیماری مگالومانی را نیز داشت؛ لذا در سالهای پایانی تمدن بزرگ و درحالیکه تکیهبر درآمدهای نفتی و افزایش قدرت نظامی، تلقی خوشایندی از استقلال و عظمت گرایی را در شاه ایجاد میکرد، به همین موازات، صفات پارانوئیدی نیز در وی رو به گسترش بود.
یدالله مرادی، تحلیلگر مسائل سیاسی در گفتگو با این پایگاه خبری تحلیلی در خصوص علل پیروزی انقلاب اسلامی گفت: وقوع انقلاب اسلامی در ایران بهعنوان آخرین انقلاب بهتماممعنا و مفهوم و ابعاد، قرن بیستم بوده که یک تحول شگرف در سطح منطقه و جهان در ساختار سیاسی، فرهنگی، اقتصاد و نظامی پدید آورد.
چطور انقلابی با عنوان اسلامی شکل گرفت؟
وی افزود: بنابراین علیرغم 46 سال از وقوع آن هنوز صاحبنظران در بررسی و شناخت علل و چگونگی وقوع آن به سر میبرند، لذا پاسخ به این سؤال که چرا انقلاب در ایران بهعنوان جزیره ثبات به تعبیر «جیمی کارتر» رئیسجمهور وقت آمریکا شکل گرفت؟ و تازه در قرنی که همه انقلابها و حرکتهای ضد استعماری عنوان سوسیالیستی و یا لیبرالیستی را جدای از دین و خدا، یدک میکشیدند، چطور انقلابی با عنوان اسلامی شکل گرفت و معادله قدرت را بین دو بلوک شرق و غرب به همریخت و هردو را به چالش کشید؟
مرادی ادامه داد: هرچند این سؤالات و دهها سؤال دیگر هنوز بیپاسخماندهاند؟ اینکه در دانشگاههای معتبر جهانی مثل کمبریج، سوربن، هاروارد، برکلی و... کرسی اسلامشناسی و شیعه شناسی بر پا داشتهاند و مطالعات پیرامون تاریخ و هویت ایران و ایرانی را مطرح نمایند و مطالعاتی و پژوهشی مستقر نمودهاند تا بتوانند به عمق این واقعه بزرگ نیمه دوم قرن بیستم (1979 م) شاید دست یابند.
تحلیلگر مسائل سیاسی تصریح کرد: بااینوجود نیز در یک جمعبندی نهائی 5 نظریه مهم در خصوص علل مهم در شکلگیری این تحول عظیم طرحشده که میتوان به علل و عوامل اقتصادی، ارزان شدن نفت سال 56، پایان جنگ اعراب و اسرائیل، کوچنشینی و مهاجرت گسترده روستائیان به شهر، دوم دیدگاه مدرنیزاسیون که به تحولات صنعتی و پیشرفت و توسعه فرهنگی و دانشگاهها، مدارس، آزادی زنان، انتخابات و برخورداری از امکانات رفاهی زندگی شهرنشینی در مقابل سنتگرایی طبقات مذهبی توسط حکومت پهلوی ایجادشده بود، اشاره کرد.
ناتوانی شاه پهلوی در اداره کشور
وی ادامه داد: در ادامه هم میتوان به موضوع دیگر چون طرح فضای باز سیاسی ناشی از روی کار آمدن حزب دموکرات در آمریکا و ایجاد فشار بر حکومتهای وابسته برای کاهش زندانیان سیاسی و آزادیهای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی؛ نکته چهارم نیز دیدگاه تئوری توطئه و بیان ادعاهایی مبنی بر اینکه حکومت محمدرضا در حال تبدیل به یک قدرت منطقهای بود و منافع ابرقدرتها را به خطر میانداخت، یا اینکه انگلستان درصدد انتقام از محمدرضا شاه برای طرح ملی شدن نفت و استقرار آمریکا بهجای انگلستان بود و بیماری محمدرضا شاه و ناتوانی در اداره کشور و عدم اختیار به دیگران و... اشاره کرد.
مرادی اظهار کرد: اما نظریه پنجم بر این اصل است که ارائه نظریه جامعه مذهبی مبنی بر اینکه این انقلاب خواست خدا بود و مشیت و اراده الهی و امام زمانی بر آن تعلق گرفت و باید اینطور میشد؛ بنابراین حول هرکدام از این نظریات جای نقد و بررسی و تحلیل دارند و اذعان آنها کتب متعدد نوشتهاند و صدها پژوهش اما هنوز این سؤالات جای طرح شدن آنهم بعد از نزدیک به نیمقرن از پیروزی آن دارد.
وی گفت: اینکه اسلام و شیعه و قرآن و مسجد نقش تعیینکننده، محوری، زیرساختی واصلی را داشته شک نباید کرد اما آیا همه معتقدان به اسلام و قرآن و شیعه هم همین همراهی و همگامی و هماهنگی را با چهره بیبدیل روحانیت (امام خمینی (ره)) داشته و دارند؟ و از طرفی اینکه همه جریانات ضد پهلوی در دهه 50 یا سرکوب شدند یا مرغوب و یا در انزوا بودند و فرار از کشور و جمعی هم در زندان بوده و جریانات مذهبی به رهبری «سید روحالله خمینی» با درک درست از این خلأ جهتگیری مطالبات مردمی را بهسوی استقرار نظامی اسلامی و دینی هم باتدبیر و صلابت جهت داد جای تردید وجود ندارد.
مرادی گفت: اما اینکه خمیرمایه تفکرات مردم و حرکتهای بیمحابای آنها در اعتراض بهنظام سلطنت و تمرکز بر رهبریت آن عالم روحانی توانست دو نظام سوسیالیستی شوروی (شرق) و لیبرالیستی امریکا (غرب) را دچار بهت و عدم تصمیمگیری در حمایت از تداوم حکومت پهلوی نمود و رسماً در کنفرانس گوادلوپ (1978 م) این عدمحمایت را اعلام داشتند و در برابر خواست مردم ایران سر تسلیم فرود آوردند هنوز ابعاد و چرائی آن اعلام نظر مکشوف نگردیده و اینجاست که باید فرضیههای جدید و سؤالات اصلی و فرعی دیگری را برای یک پژوهش جامع پیرامون علل پیروزی سریع و دقیق انقلاب اسلامی به اهل فکر و نظر ارائه داد.
وی ادامه داد: کشور ایران، هویت ایران و جغرافیای کنونی ایران نه پذیرای ظلم و استبداد در طول تاریخ بوده و نه وابستگی تحتالحمایه بودن را برمیتابد، از چندگانگی سیستم حکومت پهلوی که میخواست هم شاه و سلطنت را بهعنوان موهبت الهی در تاریخ کهن قبل از اسلام بازیابی نماید و هم ژست و ادای روشنفکرانه در برابر مظاهر نظامهای دموکراسی را تبلیغ میکرد و هم در نقش حامی دین کمربسته امام رضا علیهالسلام خود را میدانست و توجه به روحانیت آرام و بیآزار ایفای عمل مینمود.
هنر امام (ره) در پیروزی انقلاب اسلامی
تحلیلگر مسائل سیاسی در پایان افزود: خاندان پهلوی در اصل جامعه ایران را بر سر سهراهی (مدرنیسم، پان ایرانیست، اسلامخواهی) سرگردان و بیهویت نمود و هنر امام خمینی (ره) در گره زدن این سه محور در قالب احیای هجرت فکری، فرهنگی جامعه بهخوبی برآمد و این تحول عظیم را شکل داد و چون ریشه در باورمندی جامعه و هویت ایرانی داشت هم مستحکم شد وهم استمرار یافت و هم هنوز دشمنانش نتوانستهاند بدیلی برای آن تعیین و معرفی نمایند.
بر این اساس محمدرضا شاه در حالی کشور را برای همیشه ترک کرد که به عقیده برخی تحلیلگران در سالهای آخر سلطنت، متوجه سقوط پرشتاب حکومت خود نبود. وقایعی که در سال¬های آخر سلطنت اتفاق ¬افتاد حکومت شاه را به سرنگونی نزدیکتر میکرد؛ اما افزایش درآمدهای نفتی، توسعه و بهبود رابطه با همسایگان خود ازجمله عراق، حمایت رسانههای غربی و همچنین حمایت دولت آمریکا از رژیم ایران مانع از آن میشد که او سست شدن پایهها رژیم را درک کند.
محمدرضا پهلوی پس از خروج از کشور به مصر رفت و در «اسوان» مورد استقبال رسمی انور سادات رئیسجمهور مصر قرار گرفت. او سپس مدتی را در مراکش مهمان ملک حسن دوم پادشاه این کشور بود تا اینکه با فشار دولت انقلابی ایران و ملاحظات سیاسی دولت مراکش، مجبور به ترک مراکش شد و در فروردین سال بعد با ویزای گردشگری به باهاما رفت. پسازآنکه تلاشهای او برای گرفتن پناهندگی سیاسی از انگلستان بینتیجه ماند در خردادماه مجبور به ترک باهاما و سفر به مکزیک شد. امریکا مقصد بعدی شاه بود که برای درمان بیماری خود مدتی را در آنجا سپری کرد اما با شروع بحران گروگانگیری در سفارت آمریکا در تهران او مجبور به ترک این کشور شد. شاه از آمریکا به مصر رفت و در مردادماه در همانجا از دنیا رفت.
انتهای خبر/
- سلام محمد بهرامی به شکست سنگین انتخابات آینده
- یکی از نمایندگان کهگیلویه و بویراحمد در لیست موافقان استیضاح وزیراقتصاد
- عملکرد نمایندگان کهگیلویهوبویراحمد در مجلس شورای اسلامی
- انتصاب جدید در اداره صمت کهگیلویه و بویراحمد
- انتصاب جدید در استانداری کهگیلویه و بویراحمد
- مسئولیت جدید برای استاندار اسبق کهگیلویه و بویراحمد
- پروژهای در یاسوج که قصد افتتاح ندارد!
- تغییرات گسترده در فرمانداریهای کهگیلویه و بویراحمد
- رئیس منابع طبیعی شهرستان دنا منصوب شد
- تصادف خونین در جاده یاسوج به کاکان
- جریحهدارشدن افکار عمومی در کهگیلویه و بویراحمد
- شبیخون خشکسالی به سرزمین کهگیلویه و بویراحمد
- عبور از مدیریت سنتی در نفت و گاز گچساران
- مطالبات کارگران شهرداری لیکک و وعده مسئولان
- جزئیات قتل دو جوان در دهدشت
- انتصاب یک مدیرکل دیگر در کهگیلویهوبویراحمد
- انتصاب یک مدیر دیگر در کهگیلویه و بویراحمد
- فرماندار جدید «بهمئی» معارفه شد
- ۹ دی؛ روز میثاق با ولایت
- قتل دو جوان در دهدشت و دستگیری سریع قاتل
- حادثهای تلخ برای کارگر بهمئی
- حال و هوای جوانان معتکف در باشت
- جاده لنده - سوق قربانی عدم رفع اصلاح نقاط حادثهخیز
- اعتکاف «مادرانه» در گچساران
- امامعلی(ع)؛ برجستهترین شخصیت در صدراسلام
- فرماندار گچساران منصوب شد
- مادر شهید رجبی به فرزند شهیدش پیوست
- حضور جوانان یاسوجی در مراسم اعتکاف
- سد «ماندگان» تهدید بزرگ سرزمین دنا
- 26 دی روز فرار «شاه با فرح»
- جشن میلاد امام علی (ع) در لنده+ تصاویر
- حیات وحش جنگلهای گچساران
- یک نام جدید برای هدایت پرسپولیس مطرح شد
- شیعیان واقعیشبیهترین افراد به امیرالمومنین هستند
- اعتکاف دختران حاجقاسم در شهرستان بهمئی
- طبیعت برفی جنگلهای مازندران
- سد «ماندگان» تهدید بزرگی برای دنا
- اصلاح الگوی کشت در کهگیلویهوبویراحمد ضروری است
- ضرورت توسعه جنگلکاری با بهرهگیری از مشارکت مردمی
- جشن میلاد «امام علی» در روستای گچبلند
- علت اهمیت ولایت امام علی (ع) چیست؟
- جشن ویژه توانخواهان و معلولان در گچساران+ تصاویر
- جشن «روز پدر» در لیکک
- جشن میلاد حضرت علی (ع) در باشت
- سد آبریز مطالبه مردم است؛ باید اجرایی شود
- حقمان را بدهید؛ نفت و آب از این استان خارج میشود
- شعرخوانی لری معاون رئیسجمهور در سفر به یاسوج
- دغدغههای استاندار کهگیلویه و بویراحمد از ماندگان تا آبریز
- مراسم تجلیل از متفاوتترین گروه جهادی کهگیلویه و بویراحمد
- پورمحمدی: کهگیلویه و بویراحمد برای کشور منطقهای مهم است
- مشاهده بیشتر