مدیران شهری یاسوج در سودای انتخابات مجلس؛
یاسوجِ نیمهتمام و مدیرانی با آرزوی بهارستان!
در حالیکه یاسوج هنوز با چالشهایی چون پروژههای نیمهتمام و ترافیک دست و پنجه نرم میکند، تمایل برخی مدیران شهری برای نامزدی انتخابات مجلس، واکنشها و تردیدهای فراوانی درباره کارآمدی و انگیزه واقعی آنان برانگیخته است.
به گزارش گروه سیاسی پایگاه خبری تحلیلی «صبح زاگرس» در حالی که هنوز زمان زیادی تا انتخابات سیزدهمین دوره مجلس شورای اسلامی باقی مانده است است، شنیدههایی از گوشه و کنار حکایت از آن دارد که یکی از اعضای فعلی و شورای شهر یاسوج و یک عضو سابق این شورا در اندیشه ورود به عرصه انتخابات هستند. این خبر، اگرچه هنوز به صورت رسمی از سوی هیچیک از این افراد تأیید یا تکذیب نشده است، اما به سرعت در محافل سیاسی و رسانهای استان بازتاب یافته و پرسشهای متعددی را در ذهن مردم و ناظران ایجاد کرده است.
پرسش اصلی این است: آیا این مدیران شهری واقعاً از توانمندی، مقبولیت اجتماعی و سابقهای برخوردارند که بتوانند وارد رقابت سنگین انتخابات مجلس شوند؟ و اگر چنین است، چه شاخصها و فاکتورهایی در خود دیدهاند که آنان را به چنین تصمیمی رسانده است؟
ورود از نهادهای محلی مانند شوراها و شهرداریها به مجلس شورای اسلامی، پدیدهای تازه نیست. در سالهای اخیر نیز افراد متعددی از سطح مدیریت شهری در کشور به عرصه قانونگذاری قدم گذاشتهاند. با این حال، موفقیت در این مسیر معمولاً نیازمند کارنامهای روشن و دستاوردهایی ملموس در مسئولیت قبلی است؛ بهویژه در شهری مانند یاسوج که مردم آن، هم از لحاظ سیاسی آگاه و مطالبهگرند و هم از نزدیک عملکرد مسئولان را زیر ذرهبین دارند.
در این میان، عملکرد این دو فرد به عنوان معیار اصلی قضاوت مطرح میشود. آیا آنان در حوزه مدیریت شهری، عمران، خدمات عمومی و پاسخگویی به مردم موفق بودهاند؟ یا هنوز شهر با مشکلات جدی در زیرساختها، ترافیک، و توسعه نامتوازن دست و پنجه نرم میکند؟
یکی از نکات کلیدی در این میان، تفاوت میان مدیریت شهری و نمایندگی مجلس است. مدیریت شهری نیازمند برنامهریزی دقیق، تعامل مستمر با مردم و اجرای طرحهای عمرانی است؛ اما مجلس جای تصمیمسازی کلان، قانونگذاری و دفاع از حقوق مردم در سطح ملی است.
کسی که هنوز نتوانسته است در مدیریت شهری مانند یاسوج، برنامهای منسجم برای مسائل مهم مانند کاهش ترافیک یا توسعه حمل و نقل عمومی ارائه دهد، چگونه میتواند در سطح ملی به تدوین سیاستهای کلان اقتصادی و اجتماعی بپردازد؟
از منظر سیاسی، این افراد به نظر میرسد به دنبال بهرهبرداری از موقعیت فعلی خود برای افزایش شناختهشدگی و جذب حمایتهای مردمی هستند. حضور مداوم در رسانهها، شرکت در برنامههای اجتماعی و فعالیتهای تبلیغاتی شهرداری در ماههای اخیر، به اعتقاد برخی ناظران، بیارتباط با این نیت انتخاباتی نیست.
در عین حال، در میان بدنه اجتماعی شهر یاسوج نیز نوعی بیاعتمادی نسبت به چهرههای تکراری و مدیرانی که کارنامه روشنی ندارند به چشم میخورد. بسیاری از شهروندان ترجیح میدهند چهرههای تازه، متخصص و غیرسیاسی وارد عرصه شوند تا کسانی که سالها در قدرت بوده و تغییری ملموس ایجاد نکردهاند.
با جمعبندی دیدگاهها و بررسی عملکرد موجود، به نظر میرسد پیش از آنکه هر یک از مدیران شهری بخواهند به فکر ورود به مجلس باشند، باید پاسخگوی کارنامه خود در مسئولیت فعلی باشند. یاسوج هنوز با مشکلات عدیدهای در حوزه عمران شهری، مدیریت ترافیک، خدمات عمومی و حتی فضای فرهنگی روبهروست؛ مشکلاتی که به طور مستقیم به عملکرد همین مدیران مرتبط است.
اگر هدف از ورود به مجلس، خدمت به مردم و حل مشکلات آنان است، شاید نخستین گام، موفقیت در جایگاه فعلی باشد. مردمی که هنوز از وضعیت خیابانها، ساخت و سازهای بیضابطه، و ناتمام ماندن پروژهها ناراضیاند، چگونه میتوانند باور کنند همان مدیران در سطح ملی منافع آنها را بهتر پیگیری خواهند کرد؟
انتخابات مجلس، آزمونی جدی برای سنجش اعتماد عمومی است؛ اعتمادی که نه با شعار و وعده، بلکه با عملکرد واقعی به دست میآید. شاید زمان آن رسیده باشد که مدیران شهری به جای فکر کردن به صندلیهای بالاتر، ابتدا چهرهای موفق، کارآمد و پاسخگو از خود در سطح شهر به جا بگذارند، چرا که مردم یاسوج، بیش از هر چیز، عمل را میسنجند، نه ادعا را.
انتهای خبر/