در گفتگوی ویژه صبح زاگرس مطرح شد؛
پشتپرده سفر رئیسجمهور؛ استقبال چارچنگولی تا وعدههای تکراری
فعال سیاسی کهگیلویه و بویراحمد گفت: فلسفه سفر ریاستجمهوری، دیدار بیواسطه با مردم است؛ اما این سفر با دستور پیشازموعد ساخت سدها آغاز شد و درنهایت رئیسجمهور بدون تماس مستقیم با جامعه، استان را ترک کرد.
به گزارش خبرنگار پایگاه خبری تحلیلی «صبح زاگرس»در گفتوگوی اختصاصی این پایگاه خبری تحلیلی صبح زاگرس با شیرعلی خرامین، استاد دانشگاه و فعال سیاسی شناختهشده استان، حاشیهها و چالشهای سفر رئیسجمهور به کهگیلویه و بویراحمد مورد نقد و تحلیل قرار گرفت.
خرامین با بیان اینکه «استقبال مردم نباید باعث فراموشی مطالبات تاریخی شود»، به مواردی همچون تأکید نمایشی بر پروژههای نیمهتمام، عدم حضور واقعی مردم در برخی برنامهها به دلیل تدابیر امنیتی فشرده، و دوری دستورکار سفر از مسائل بنیادی مانند بحران آب، بیکاری ساختاری و محرومیت آموزشی اشاره کرد.
وی تصریح کرد: «متأسفانه این سفر نیز مانند بسیاری از سفرهای گذشته، بیشتر حالت سمبلیک و رسانهای داشت؛ مردم انتظار داشتند نمایندگان واقعی مطالباتشان در گفتوگو با رئیسجمهور حاضر باشند، نه صرفاً چهرههای همسو با مرکز.»
خرامین در پایان تأکید کرد: «اگر سفرهای استانی تبدیل به فرصتی برای گفتوگوی بیواسطه با جامعه مدنی و نخبگان منتقد نشود، تنها به یک رویداد تشریفاتی تقلیل خواهد یافت.»
این گفتگو در حالی منتشر میشود که بازتاب سفر رئیسجمهور به استان در فضای محلی با واکنشهای دوگانه همراه بوده است.
صبح زاگرس: تحلیل شما از سفر اخیر ریاست جمهوری به استان چیست؟
خرامین: پیش از این، در دولتهای مختلف، مدتی قبل از سفر، نمایندگان و وزرا میآمدند، بررسی میکردند، جلسه میگذاشتند و میرفتند. سپس در دولت موضوع را بررسی میکردند. پس از آن، هنگامی که رئیسجمهور میآمد، به شهرها و نقاط مختلف میرفتیم و موضوعات را از نزدیک میدیدیم. اما در این دوره، به برخی دلایل مانند شرایط خاص کشور پس از جنگ و ... اشاره کردند.
این سفر با اینگونه تشریفات حق مردم نبود؟
اما آیا واقعاً این حق مردم نبود؟ به عنوان مثال، هفته گذشته، پزشکیان به اصفهان رفت و در میان مردم دوچرخهسواری کرد، هرچند شاید اطرافیان خاصی دورش نبودند. اما به میان مردم استان ما نیامد. شاید پیش از این میگفتیم «آقا رئیسجمهور دارد میآید، استقبال کنیم»، اما این بار، سفر بسیار متفاوت بود.
صبح زاگرس: به نظر شما این تفاوت ناشی از چه بود؟
خرامین: درباره ساختار سفر ریاست محترم جمهور، آقای دکتر پزشکیان، دو نکته از نظر زمانی و دو نکته از نظر کیفیت، سلیقهای و محتوایی، قابل تأمل است. نخست از نظر زمانی؛ آقای توکلی، حدود بیست روز قبل از سفر رئیسجمهور، اعلام کرد که ایشان دستور تسریع اجرای سدهایی را دادهاند که مردم نسبت به آنها معترض بودند.
دل مردم از برخی دستورالعمل ها رنجیده است
این اعلام، دل مردم را به درد آورد. مردم رنجیده و ناراحت شدند و حتی تجمعی مقابل استانداری شکل گرفت و فریاد زدند که «آقای رئیسجمهور، این کار درستی نیست». سؤال اینجاست: آیا در آن بازه زمانی امکان داشت این موضوع در رسانهها مانند تلویزیون منعکس نشود؟ یا اینکه این صداها به رئیسجمهور نمیرسد؟ این نشان میدهد که باید در استان ما بازنگری میشد. آیا ممکن است رئیسجمهوری به استانی برود و هیئت تشریفات، وضعیت را بررسی نکرده باشد؟ اگر بررسی کردهاند و گزارش ندادهاند، پس مشخص است که رئیسجمهور باید تجدیدنظر میکرد. نتیجه این شد که آمدند اما مردم را ندیدند. مردم عصبانی و ناراحت شدند. مردم ما توقع داشتند رئیسجمهور به عنوان پناه محرومان، حداقل چنین دستوری نمیداد یا آن را تکذیب میکرد.
صبح زاگرس: نکته دوم درباره کیفیت سفر چیست؟
خرامین: برخی میگویند شاید پروتکلهای امنیتی اجازه نداد. من کاری با این استدلال ندارم. اما سؤال اصلی این است؛
فلسفه بازدید رئیس جمهور از یک استان چیست
فلسفه بازدید رئیسجمهور از استانها چیست؟ آیا جز این است که بیواسطه و مستقیم، در بطن جامعه و میان مردم حاضر شود و مشکلات را از نزدیک ببیند؟ اگر قرار باشد رئیسجمهور در تهران بنشیند و از پشت بلندگو صحبت کند، مردم هم از پشت تلویزیون بشنوند. آن وقت این همه هزینه و برنامهریزی برای چیست؟ میتوانستند یک ویدئوکنفرانس بگذارند. پس این همه هزینه و مخاطرات امنیتی به چه منظور است؟ بنابراین به اعتقاد من، اگر فلسفه سفر، دیدار بیواسطه با مردم بود، این سفر ضرورتی نداشت. اما اگر هدف چیز دیگری بود، من درک نمیکنم.
اینجا بجای دوچرخه سواری،کوهنوردی می کردید
استان ما در پنجاه سال گذشته، هیچ سابقه مشکل امنیتی حادی نداشته است. در حالی که در اصفهان، رئیسجمهور دوچرخهسواری میکند، آیا توقع اجتماعی در استان ما این نبود که رئیسجمهور مردم را ببیند؟ همانطور که دیدید، در وسط جاده، پیرزنی فریاد زد و گفت: «من خودم میشنوم، پشت ماشین. میخواهم مردم را ببینم.»
صبح زاگرس: به حاشیههای این سفر، مانند کلیپ فردی موسوم به «سبزعلی» که در فضای مجازی بسیار منتشر شد، چگونه مینگرید؟
خرامین: احساس میکنم رسانهها بر روی این کلیپ و فریاد آن فرد، متمرکز شدند و سایر مطالبات اصلی مردم در این سفر کمتر به گوش رئیسجمهور رسید. از جنبهای، شاید این فریاد، نمادی از مظلومیت مردم استان بود. اما از نگاه کلی، مطالبات اصلی باید بیان میشد. بسیاری فریاد زدند. من کاری به خوب یا بد بودن رفتار آن فرد ندارم و نمیخواهم آن را تأیید کنم.
هر دری ناشی از یک بیماری است
اما یک سؤال پزشکی مطرح است؛ هر دردی، ناشی از یک عفونت یا آسیب است. دلم میخواست بپرسم چه چیزی باعث میشود فردی مجبور شود چنین فریادی بزند؟ چرا به جای بزرگنمایی این موضوع، به ریشهها پرداخته نمیشود؟ اگر زمینهای فراهم شود که افراد، درد خود را به شیوهای شایسته بیان کنند، شاید چنین رفتارهایی رخ ندهد. به اعتقاد من، این رفتار بیشتر یک فریاد بود. شاید انتقادی بود نسبت به این گزاره که «شما مطالبهگر خودتان هستید». هرکس در آن جمع فریاد میزد، درد خود را میگفت. یکی از پرونده رئیسجمهور میگفت، یکی از مشکل مادرش. به نظر من، یکی از مسائلی که بزرگ شد، نقش همان مافیایی بود که میخواهد بگوید مردم دنبال خرس (نماد استان) نیستند، دنبال چیز دیگری هستند. مردم به صورت خودجوش آمده بودند و مطالبه میکردند. پیش از آنکه از آن فرد بپرسیم چرا فریاد زد، باید از خود بپرسیم چه کردیم که این درد و آسیب ایجاد شد تا مردم اینگونه اعتراض کنند.
صبح زاگرس: درباره گفتگوی سیاسیون استان با رئیسجمهور چه نظری دارید؟
خرامین: یکی از فعالان سیاسی که جبهه اصلاحات استان سمتی دارد، در بخشی از صحبتهایش اصطلاحاتی به کار برد و جریان رقیب را «متوهم و منحرف» خواند.
ما منحرف نیستیم ،شما همه چیز را منحرف کرده اید؟
نقش جریانهای سیاسی در چنین سفرهایی چیست؟ به صورت کلی، ما سیاسیون دو مشکل عمده داریم: اول، یاد نگرفتهایم زبان و گفتوگو را چگونه انتخاب کنیم. دوم، با مردم فاصله زیادی داریم. مردم درد گرسنگی و معیشت دارند، اما ما در توهمات خودمان غرقیم.
آقای (ایکس) با این همه سابقه سیاسی در چه غرق هستید
وقتی از عدالت و دین صحبت میکنیم، در حالی که مردم در رنج هستند، این صحبتها مسخره است.
صبح زاگرس: شما در این دیدار حضور نداشتید. دلیل آن چه بود؟
خرامین: صادقانه بگویم، اعلام کردم با توجه به اینکه مردم نالایق دیده شدهاند، من نیز در ملاقات شرکت نمیکنم. من حضور پیدا نکردم. اما اعتقاد دارم همان اندازه که بر سر کسانی که بیرون سالن فریاد میزدند، توقع میرفت، از کسانی که داخل سالن صحبت کردند، توقع بیشتری بود. بیرون سالن، یک انسان کارگر، مستضعف و دردمند فریاد میزند.
مسئولان کدام فریاد را داد زدند
اما آنها که داخل رفتند، چند درصد از درد مردم را گفتند؟ کدامیک از مشکلات اقتصادی، فقر، بیکاری یا مهاجرتهای اجباری جوانان تحصیلکرده را مطرح کردند؟ درد مردم این نیست که ندانند چپ و راست چیست. درد مردم، فقر و بیکاری است. متأسفانه در آن جلسه، یا از رئیسجمهور تعریف شد یا صحبتهایی مطرح شد که سزاوار نبود. ما نتوانستیم مشکلات اصلی را بیان کنیم. چند درصد از صحبتها به مشکلات مردم اختصاص داشت؟ به اعتقاد من، حدود ده درصد.
مدیران رفوزه شدند؟
به همین خاطر، وقتی رئیسجمهور بازگشت، ممکن است تصور کند استان مشکل خاصی ندارد. گفتوگوها خوب نبود و بیشتر در حاشیه بود. مدیران استان در این سفر، به دلیل اینکه نتوانستند مطالبات اصلی را مطرح کنند، رفوزه شدند.
صبح زاگرس: جمعبندی شما از این سفر چیست؟
خرامین: ما هنوز زبان گفتگو را به خوبی تمرین نکردهایم. باید درد مردم را میگفتیم. وقتی تحصیلکردههای ما نتوانند درد مردم را بیان کنند، بیرون سالن فریاد بلند میشود. در برخی جاها، مردم از شدت درد، دست به خودسوزی میزنند یا فریاد میکشند. شاید آن فرد کار اشتباهی کرده باشد، اما این همه بزرگنمایی آن، چه ضرورتی داشت؟ کاش به جای آن، درون سالن، یک سوزن هم به خود میزدند و مشکلات مردم را مطرح میکردند. الان که به تهران میروم، احساس میکنم باید چیزهایی بگویم که دیگر از درد مردم نیست، بلکه از کاستیهای خودمان است.
انتهای خبر/