به استقبال کنگره ۱۴۰۳ کهگیلویه و بویراحمد؛
روایت شهید گچسارانی در عمليات كربلاي 5
شهید عباس رحيمي بعد از پايان ماموريت به آرو آمد و از معنويات جبهه و ايثارگريهاي رزمندگان اسلام و روحيه قوي آنان براي مردم تعريف و تمجيد ميكرد و به دوستان روحيه ميداد كه به جبهه بروند.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی »صبح زاگرس»، شهید عباس رحيمي سال 1348 هجري شمسي در روستاي آرو از توابع شهرستان گچساران در يك خانواده مذهبي و مستضعف چشم به جهان گشود .
تحصیلات
او در سن 6سالگي به مدرسه رفت و دوران ابتدائي را در زادگاه خود آرو گذراند. در كلاس چهارم دبستان مشغول به تحصيل بود كه انقلاب اسلامي به رهبري امام خميني(ره) اوج گرفت، در اين زمان شهيد عباس رحيمي به جمع تظاهر كنندگان پيوست و در تمام راهپيماییهای مردم شركت داشت.
بعد از اتمام دوره ابتدائي وارد مدرسه راهنمائي شهيد رجائي آرو شد و تا سوم راهنمائي به تحصيل ادامه داد وي چون مقلد امام خميني بود و امام هم فرموده بود: مسئله اصلی جنگ است از سنگر مدرسه به سنگر جبهه عزيمت کردند.
جبهه
در سال 63 براي آموزش نظامي به ياسوج و كازرون اعزام شد و پس از تمام شدن دوره آموزشي براي ديدار و خداحافظي خانواده و بستگانش به آرو آمد و در 3دی ماه سال 63به جبهههاي نور عليه ظلمت رهسپار شد. در لشكر نجف اشرف در واحد تخريب بر عليه بعثیهای مزدور و كافر مشغول به خدمت شد، با همرزمانش هميشه متواضع بود و مشتاق بود كه كارهاي سنگين و سخت به او محول شود.
بعد از پايان ماموريت به آرو آمد و از معنويات جبهه و ايثارگريهاي رزمندگان اسلام و روحيه قوي آنان براي مردم تعريف و تمجيد ميكرد و به دوستا روحيه ميداد كه به جبهه بروند در مجالس سخنراني و ادعيهها شركت ميکرد.
برای بار دوم همراه با كفر ستيزان طرح لبيك يا خميني در مورخه 28اسفند 63عازم جبهه نور عليه ظلمت شد و در تيپ احمد بن موسي در واحد پدافندي مشغول خدمت و نبرد با صداميان كافر بود، از فرماندهان تقاضا ميكرد كه او را به خط ببرند و به همرزمانش ميگفت در پايگاه جا بمانم خسته ميشوم و ميل داشت به ياري كمين داران بشتابد.
پس از ماموريت 45 روزه دوباره به زادگاهش آرو برگشت و مدتي در سنگر مقدس مدرسه به تحصيل مشغول شد بار سوم در تاریخ 18آذر ماه سال 64همراه با كاروان يك عازم جبهه شد و در لشكر 25كربلا در واحدپدافند مشغول به خدمت شد.
حدود بيست و هفت روز در شط علي بود و بعد به هفت تپه رفت و مدت 48ساعت مرخصي گرفت و به زادگاهش آرو برگشت .
در عمليات ظفرمندانه والفجر هشت شركت کرد و مدت يك هفته در فاو بود و پس از برگشت از عمليات به اروند رود رفت كه در آنجا فداكاري مهمي کرد زيرا مهمات بر اثر توپ دشمن آتش گرفته بود كه بلافاصله شهيد عباس رحيمي به همراه يكي از برادران پاسدار به محل حادثه اعزام و آب روي مهمات ريختند و نگذاشتند كه تمام مهمات از بين بروند.
پاسدار افتخاری
وي دوست داشت انواع سلاحها را ياد بگيرد تا بتواند براي رضاي خدا بر عليه كفار مبارزه كند خلاصه از اين ماموريت سالم برگشت، اما اين جمله پر محتواي امام كه فرمود" اي كاش من هم يك پاسدار بودم" در وي اثر كرد و در تاريخ 1 اردیبهشت 65براي پاسدار افتخاري ثبت نام كرد و همان موقع داوطلبانه عازم جبهه شد و به غرب رفت و آموزشهاي لازم را طي کرد و در عمليات كربلاي 1كه باعث آزادي سازي مهران گرديد شركت جست.
مدت هشت ماه ماموريت پاسدار افتخاري در جبهه بود تا اينكه عمليات مهم كربلاي 5 آغاز ميشود شهيد عباس رحيمي به مرخصي ميآيد اما اين بار با دفعههاي قبلي خيلي تفاوت داشت به ديدار تمام خويشان و دوستان رفت و از همه خداحافظي کرد و به جبهه رفت و چون مسئول مخابرات پدافند تيپ 48فتح بود با اصرار زياد از فرمانده تقاضا کرد كه به خط برود و فرمانده هم اصرار كردند كه به شما احتياج داريم خلاصه رضايت فرمانده را بدست آورد و از همرزمانش در پايگاه شهيد غلامي خداحافظي كرد.
شهادت
پاسدار شهيد عباس رحيمي در تاريخ 28مرداد سال 65 در عمليات كربلاي 5 در منطقه شلمچه توسط مزدوران بعثي به درجه رفيع شهادت نایل آمد و به لقاءالله پيوست و جسد مطهر او در گلزار شهداي روستاي آرو به خاك سپرده شد.