رسول اکرم (ص‌): کمال عقل پس از ایمان به خدا، مدارا کردن با مردم است
سه‌شنبه 1403/08/01 Tuesday - 2024 22 October الثلاثاء ، 19 ربيع الآخر ، 1446
ساعت
1403-08-01 14:34 شماره خبر : 8034 https://sobhezagros.ir/short/V7rJa 0
سفری برای رسیدن به سرمنزل عاشقی؛

مشهد تکه‌ای از بهشت است که موج، موج زائران سرزمین امام مهربانی‌ها برای او لحظه‌شماری می‌کنند؛ آری اینجا سرزمین دلدادگان، ضامن آهو است.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «صبح زاگرس»  سفر همیشه برای همه خانواده‌ها و حتی عاشقان سفر کلمه جذابی است، اما سفر ما سفری از جنس عاشقی و دلدادگی بود که هرگز شاید باورش در ذهن‌ها عاشقان نمی‌گنجید.

سفری برای رسیدن به قبله عاشقی سرزمین ایران، بهشت پابرهنگان و دلدادگان و مقصد برای آرامشی از ته وجود برای خسته‌دلان ..

سفر به سرزمین امام مهربانی‌ها

آری سفر به سرزمین امام مهربانی‌ها و کربلایی ایران. سرزمینی که چشم‌ها را غرق در اشکی زیبا می‌کند تا بدانی این است رسم عاشقی و دلدادگی.

بعد از سال‌ها چشم‌انتظاری و بی‌قراری باز هم قدم در مسیر باب‌الرضا گذاشتیم. دل‌ها همه لبریز و چشم‌ها همه منتظر رسیدن به این زیارت خاصه بود.

آمدم ای شاه پناهم بده

آری زمزمه می‌کردیم؛ آمدم شاه پناهم بده. در آخرین ساعت‌های مهرماه دل را به سفر زدیم و عازم سرزمین آفتاب شدیم. قله‌ها و کوه‌های سرزمین زاگرس در جنوبی‌ترین فلات قهرمان پرور ایران را طی کردیم، با خود داستان‌های قهرمانان ایل و استواران سرزمین شهیدان را خواندیم و با همه زیبایی‌ها عازم مسیر دلدادگی شدیم. آری شب‌های آسمان زیبای کوهستان و کویر را نظاره کردیم و دل به جاده‌ای زدیم که خستگی‌اش حتی برای همه شیرین بود.

می‌خم برم امام رضا 

به هر کس می‌گفتیم کجا میخوای بری با لهجه‌ای زیبایش می‌گفت. میخوم برم امام رضا.

بعد از ساعت‌ها در مسیر برای صرف شام در شهر اقلید سرزمین درختان استوار سکنی گرفتیم و شامی برای قبراق شدن برای ادامه سفر میل کردیم.

خستگی از تن کردیم و همه در این فکر بودیم که خدایا کی می‌شود دوباره آن مرقد طلایی، آن پرچم زیبای سبز را ببینیم و ازته‌دل چای حرم بنوشیم و عطر زیبای حرم رو با تمام وجود حس کنیم و ببویم.

عطر حرم از دور می‌وزید

عاشقانه دل به جاده زدیم در نیمه‌های صبح از همان دور عطر حرم به مشامم رسید. زیر آسمان زیبای کویر در طبس ستاره‌ها را لمس کردیم، گویی ماه با آن درخشش خود نیز منتظرمان بود. برایمان در تاریکی شب نوری گسترده بود تا راه باب‌الرضا را به نمایش بگذارد.

مشهدالرضا بهشت پابرهنگان و دلدادگان

در آن شب تیره همه‌جا روشن‌تر از روز بود گویی تمام وجودش را برای زائران حرم امام گذاشته بود تا ملائکه راه عاشقی را برای ما آماده کنند.

بوی عنر، بوی گلاب، بوی عطر یاس از همان دور ذهنمان را درگیر کرده بود و در قلبم تلالوی بود تا هرچه زودتر به پابوس امام عزیزمان برسیم .

نماز صبح را در کنار برادر عزیز امام رضا سپری کردیم و به زیارت مرقد حسین بن موسوی کاظم برادر واجب العظیم امام مهربانمان رفتیم.

برادر به پیشواز زائران آماده است

آری اینجا یاقوت سبز کویر پذیرای زائران برادر است. گویی از دور دل‌ها برای او لب بازکرده، آمده و دلتنگی‌ها را سریع‌تر گفته‌اند. 

شبها آرام و دلها آرامتر؛ دعاها همه لب باز کرده‌اند، اشک‌ها همه آماده ریختن در صحن امام هستند. اما دلتنگی امانمان را بریده است.

سوار بر اسب‌های زین کرده‌ایم

باز دل به جاده زدیم در کالسکه عاشقی قلبمان سوار برای اسب‌های زین کرده آرزوها شدیم تا هر آنچه می‌خواهیم را بر زبان‌آوریم.

این سفر آن‌قدر ما را مجذوب خود کرده بود که ساعت‌ها و دقیقه‌ها و ثانیه‌ها همه‌اش به‌قدر یک پلک‌زدن برایمان می‌گذشت.

خستگی رو را دور انداخته بودیم و به سمتی می‌رفتیم که آخرش دلدادگی بود.

مشهدالرضا بهشت پابرهنگان و دلدادگان

نیمه‌های ظهر با شنیدن صدای زیبای اذان عاشقان وارد سرزمین امام مهربانی‌ها شدیم، گویی از همان دور آهوهای حرم به پیشوازمان آماده بودند.

حس عاشقی در قلبم تلألؤ می‌زد و منتظر بودم که گلدسته زیبای امام را از دور ببینیم. آرام، آرام داشتیم به مغناطیس رضا نزدیک می‌شدیم که دل‌ها را همچون عاشقی که منتظر رسیدن به معشوق است به سمت خودش می‌کشید.

حرم از دور پیداست 

حرم از دور پیدا بود. دل‌ها همه عاشق‌تر به سمت او می‌جست. به هتل و اقامتگاه که رسیدم دل دیگر منتظر استراحت نبود. گویی بی‌قراری بسیار بر او احاطه کرده بود و من خودم را به دست دل دادم تا او خودش راهنمای سفرم شود.

بین‌الحرمین ایران در مشهد الرضای عاشقان

از خیابان باب‌الرضا از همان دور گلدسته‌ها پیدا بود. حرم را از ته وجود لمس کرده بودم گویی اینجا بین‌الحرمین دیگری بود. یک طرف صحن باب‌الرضا یک طرف حرم قلب عاشقان.

دعا می‌کردم خدایا این حس عاشقی را هیچ‌وقت از عاشقان نگیر.

پای پیاده همراه زائران سرزمین مهربانی‌ها

پای پیاده دل به قبله عاشقان زدم در نزدیکی‌های حرم اذن دخول خواندم. به صحن پیامبر اعظم که رسیدیم فضا آن‌چنان برایم غیر باور بود که گویی وارد بهشتی شده بودم که توفیقش ازته‌دل بود؛ اینجا تکه‌ای از بهشت است؛ ایرانی و افغانی، عرب و عجم همه آمده‌اند به مهمانی امام مهربانی‌ها.

مشهدالرضا بهشت پابرهنگان و دلدادگان

امام با روی باز و چهره‌ای شاداب با خنده‌ای بر لب درب حرم عاشقی را برایم باز کرد، با خوشرویی به خانه دعوتمان کرد. عاشق و سرمست به سمت چایی خانه حرم رفتم تا از ته دل طعم چایی حرم را با وجودم بچشم .آخ چه چای حرمی. چای حرمی که از دور طعم چایی عراقی‌را می داد.

لذت نوشیدن یک چای مشهدی

صدای خادمان چه زیبا بود؛ چه شعر زیبایی؛ کن نگه بر دل زارم ؛ ای همه دارو ندارم؛ یا رضا که من به جز تو کس دیگه ای ندارم.

دل خودش مرا می‌برد. گویی خودش از قبل‌تر مهمان شده بود و این جسم را با خودش می‌کشید تا او هم بر سر سفره امام مهربانی‌ها بنشیند.

دل خودش مهمان شده بود

به صحن انقلاب رسیدم. شوق دیدن پنجره فولاد قلبم را برده بود؛ نوری نگاهم را مجذوب خود کرد. خدایا کدام آرزو را می‌خواستم بگوییم. کدام حاجت را بگوییم. کدام دعایم مستجاب شود. زبانم به لکنت افتاده بود. ذهنم فقط مات و مبهوت زیبایی خانه امام عاشقان بود.

اشک‌های ریزان زائران را می‌دیدم که هرکدام در دلش دعایی داشت.

یکی گریان بود؛ یکی خندان از زیارت. یکی بغض در گلو داشت و یکی در کنار پنجره فولاد به دنبال برآورده‌شدن خواسته‌اش بود.

اینجا تکه‌ای از بهشت است 

اینجا تکه‌ای از بهشت است. با سلامی دوباره وارد حرم شدم. خادمان همگی دسته‌دسته آمده بودند، بفرمایید، خوش آمدید. وارد صحن آزادی شدم. بوی خوش حرم سرمستم کرده بود، به نزدیکی ضریح که رسیدم بغضم ترکید. 

آری آنجا سید خوابیده بود، اما گویی او هم به پیشوازمان آمده بود. آری سید ابراهیم بود.

سید سلام؛ سلام ما را برسان

سلام سید، سید ابراهیم به خدا دلتنگتیم. سید ابراهیم به امام رضا ما همچنان منتظر برگشتان هستیم. سید حلالمان کن.

با دیدن روی زیبای سید اینها جمله‌ای بود که ناخودآگاه بر لبانم جاری شد.

در قلبم حس می‌کردم؛ اما نگاهم نمی‌دید، ولی با چشم دل میدیم که سید با همان خنده همیشه بر لب دست بر سینه گذاشت و جواب سلاممان را داد. بفرمایید‌. خوش‌ آمدید.

نزدیکی‌های ضریح بودم. نوری تلألؤ می‌زد که قلبم با آن روشن می‌شود. ضریح امام مهربانی‌ها بود .

آمدم ای شاه

با دیدن ضریح ناخودآگاه زیر لب خواندم؛ آمدم ای شاه پناهم بده. دست به دعا برداشتم. اما دعاهایم زودتر از من لب بازکرده بودند. خدایا این امت اسلامی را محافظت بفرما. سید علی را محفوظ بفرما. عاشقان را دعاهایشان را حاجت‌هایشان را مستجاب بگردان.

با گفتن ای دعاها به ضریح با آن شلوغی رسیدم گویی کسی دستم را گرفت و گفت بیا عزیزم نزدیک‌تر بیا.

اشکم‌هایم لبریز شد. بغضم در حال ترکیدن بود. زبانم به لکنت افتاده بود، آقا، آقا ندایی را شنید. گفت بگو به من دلتنگی‌هایت را.

مشهدالرضا بهشت پابرهنگان و دلدادگان

در حرم که بودم بوی شهادت از دور می‌وزید گویی باز هم شهیدی آورده‌اند. دست‌ها به دعا باز شده بود، دعای معراج را به نیابت از همه می‌خواندم. گرفتارها را نجات بده. حاجت‌مندان را حاجت بده.

نمازهایم عاشقانه برپا بود؛ دو رکعتی نماز زیارت خواندم. چه زیبا و عاشقانه همه بر بانک جاری می‌شد؛ آری اینجا محفل عاشقان است.

دلتنگی رفتن از حرم برایم سخت بود. در صحن آزادی بعد از زیارت ضریح امام نشستم. رازونیاز و دعاها آن هم در روز پنجشنبه برایم زیبا بود؛ ازته‌دل همه چیز را می‌خواندم؛ غرق در حریم عاشقی بودم گویی گم‌گشته‌ام را پیدا کرده بودم؛ حس دلتنگی برایم سخت و سخت‌تر بود.

عاقبت سربازان خمینی شهادت است

در حال زیارت که بودم خبر شهادت شیر مقاومت به گوشم رسید؛ آری یکی دیگر از سربازان خمینی که شوق شهادت داشت به شهادت رسید بود.

آری یحیی؛ آزادمرد سرزمین مقاومت به شهادت رسیده بود آن هم به دست شقی‌ترین دشمنش رژیم صهیونیستی.

مشهدالرضا بهشت پابرهنگان و دلدادگان

حریم مغناطیس رضا همه را جذب کرده است

تا دمدمه‌های صبح در صحن آزادی و حریم مغناطیس حسینی نشستیم و دل‌ها را دست خودش دادیم تا برای یک‌عمر درددل کند.

دل‌کندن از حرم سخت است. اما گویی لحظه خداحافظی فرارسیدن است. باید با تمامی زیبایی‌ها خداحافظی کنیم و آرزو کنیم که باز روزی دیگر مهمان امام که بانی‌ها شویم.

آماده شدیم و برای بازگشت کیف را بستیم و گریان‌تر از قبل به سمت دیار خودمان در قلب سرزمین زاگرس رهسپار شدیم.

انتهای خبر/

اخبار مرتبط
نظرات

آخرین اخبار