به استقبال کنگره ملی شهدای کهگیلویهوبویراحمد؛
مروری بر زندگی شهید عبدالمجيد خونبازی
شهید عبدالمجيد خونبازي تابستان سال ۱۳۴۴ در خانوادهای مذهبی و محروم در ده لیر تلخک ديده به جهان گشود و در مهاباد به درجه رفيع شهادت نائل آمد.
به گزارش پایگاه خبری تحیلی «صبح زاگرس» شهید عبدالمجيد خونبازي تابستان سال ۱۳۴۴ در خانوادهاي مذهبي و محروم در ده لیر تلخک ديده به جهان گشود و پدرش محمد لطیف كه مردي فقير و درعینحال داراي قلبي سرشار از ايمان بود، به بچه خود علاقه فراواني داشت و با هزاران بدبختي او را بزرگ كرد.
تحصیلات
در سال ۱۳۵۰ او را به نزدیکترین مدرسه در ده لير تلخك فرستاد. شهيد با چهرهای خندان كيف و كتاب خود را به دست میگرفت و روانه مدرسه میشد و تحصيلات ابتدايي را با موفقيت به پايان رسانيد و به علت فقر مادي نتوانست ادامه تحصيل بدهد؛ لذا وارد آموزشگاه فني حرفهای دهدشت شد و دوره سهساله را در رشته برق طي كرد.
قدم به جبهه نهاد
سال ۱۳۵۹ كه لشكر كفر صدامي به ميهن اسلامي ايران حمله كرد و از طرف ديگر كه ايران اسلامي در جبهه داخلي از طرف (گروه بنیصدر، منافقين، فداییها، تودهايها، دموكراتها، ليبرالها و ماديگراها) عملاً مورد حمله قرار گرفته بود درس خواندن براي مجيد مشكل بود ، لذا در مورخه ۶ شهریور سال ۵۹ براي اولینبار همراه عدهای از برادران عشايري به جبهه جنگ آبادان اعزام شد.
پس از بازگشت روح پرتحرك وي نمیگذاشت كه لحظهای از زندگیاش را به بيهودگي بگذراند. ناگفته نماند كه در سال ۱۳۶۰ در جهاد سازندگي دهدشت در قسمت گروه فرهنگي شروع به كار و فعاليت كرد در طول اين مدت كه نزديك دو سال بود همواره گاهي در جهاد مشغول جهاد بود و هرگاه از طرف بسيج اعلام مي شد كه جبهه احتياج به سرباز دارد بلافاصله ثبت نام مي كرد و روانه جنگ مي شد . طوري كه بيش از چهار بار به جبهه هاي جنگ در آبادان – خونين شهر و كردستان اعزام شد .
مجيد از محبوبيت بسيار زيادي نزد خويشان و دوستان برخوردار بود بهطوریکه در مدت كمي توانست توجه عده زيادي از برادران را به خود جلب نمايد. دنيا برايش همچون زنداني بود.
مادر پيرش با فرياد و زاري به دنبالش میرفت ولي او دنبال اهداف مقدسي بود كه هیچوقت و هیچکس نمیتوانست جلواش را بگيرد او میخواست با شكست رژيم بعثي صهيونيستي صدام قبر سالار شهيدان حسين (ع) را زيارت كند و به مظلوميت حسين فكر میکرد.
آري مثل حسين مرگ باعزت برايش بهتر از زندهماندن در حال نكبت و بدبختي بود و خوشبختي خود را در جهان ديگر جستجو میکرد و همواره به قرآن و سلاح مسلح بود و از كيان اسلام دفاع میکرد. اواخر سال ۱۳۶۱ با خانواده يكي از همسايگان آشنا شد و يكي از دختران آن خانواده را عقد كرد صميميت و محبت خيلي زياد بين آنها برقرار بود و میخواست به سنت پيامبر كه ازدواج بود جامه عمل بپوشاند كه ناگهان بسيج اعلام كرد كه احتياج به نيرو دارد، مجيد باروحیه قوی بهسوی بسيج مستضعفين رفت و ثبتنام كرد و هرچه مادر و پدر و برادرش مانع از رفتن او شدند او میگفت كه پيامبر فرمود" دنيا زندان مؤمن است" و همواره پروبال میزند كه از اين قفس فرار كند و به هوا پرواز كند.
در تاريخ ۳۰ خرداد سال ۶۲ به جبهه اعزام شد و ۱۵ تیر سال ۶۲ در مهاباد به درجه رفيع شهادت نایل آمد و سنگر برايش حجله شد. به فرموده امام خميني (ره) "تاريخ فداکاریهای اين جوانان برومند اسلام را فراموش نمیکند.
پيام شهيد به مادرش
به مادرم بگوئيد براي من ناراحت نشود، اگر تو گريه كني فقط خودت را ناراحت میکنی گريه و زاري تو هيچ فایدهای براي من ندارد، مادر اگر من را دوستداری گريه نكن و ناراحت نباش.
انتهای خبر/