در آستانه کنگره ملی ۲ هزار شهید کهگیلویهوبویراحمد؛
شهید خدامراد شرافتي دوست داشت گمنام بماند
شهید خدامراد شرافتي به دليل علاقه وافري كه نسبت به انقلاب داشت با وجودي كه مادر پيرش را تنها گذاشته بود در شهر به فعاليت جهت پاسداري از انقلاب پرداخت.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی«صبح زاگرس»به دليل علاقه وافري كه نسبت به انقلاب داشت با وجودي كه مادر پيرش را تنها گذاشته بود در شهر به فعاليت جهت پاسداري از انقلاب پرداخت.
نام شهید: خدامراد
نام پدر:خلیفه
تاریخ تولد:1345
محل تولد:روستای لار
تاریخ شهادت:67/4/4
محل شهادت: جزیره مجنون
زندگینامه
با سلام بر مهدي موعود قائم آل محمد حامي مستضعفان جهان درود بيكران به رهبر كبير انقلاب اسلامي كه با رهبريهاي پيامبر گونه اش محرومين را از ظلمت به سوي نور به حركت درآورد.پاسدار رشيد سپاه اسلام شهيد مظلوم خدامراد شرافتي از جمله كساني بود كه عاشقانه جاده هموار خوشبختي را در نورديده و به سوي معبود خود شتافت حال چكيده اي از زندگي شهيد .
شهيد خدامراد شرافتي در هفدهم فروردين ماه هزارو سيصدو چهل وپنج از پدر و مادري مسلمان در خانواده محروم و تهيدست كه فقر بر آن سايه افكنده بود در روستاي لار بخش باشت ديده به جهان گشود و با رنجها و زندگي پر مشقت روستايي در دامن پدر و مادرش پرورش يافت دوران طفوليت را با حوادث ناگواري در روستا پشت سر گذاشت در سال 1350 علي رغم وجود مشكلات بسيار شديدي كه بر سر راهش بود از جمله دوري از مكان تحصيل با عشق و علاقه وافر جهت كسب علم و دانش قدم به مدرسه گذاشت دوران ابتدايي خود را با موفقيت به پايان رسانيد و در سال 1356 پدر بزرگوارش را از دست داد و دست نوازش پدري را از دست داد شهيد به خاطر فشار بسيار شديد مشكلات زندگي به مدت يكسال ترك تحصيل كرد که مادر و برادران كوچك خود را سرپرستي و در زندگي آنها را كمك كند .
اما با شروع جنگ تحميلي رژيم بعث عليه مقدسات جمهوري اسلامي به خاك ميهنمان در سال 1359 با وجود كوچك بودن چندين بار جهت اعزام به جبهه مراجعه و لي به علت خردسال بودن از اعزام ايشان ممانعت به عمل آمد تا اينكه در تاريخ 61/4/10 با وجود اينكه سرپرست خانواده بود مادر و برادران خردسال خود را رها و بسوي جبهه هاي حق عليه باطل شتافت تا در جهاد مقدسي كه امام فرموده بود جنگ بر هر كاري واجب تر است شركت كنيد پس از چهار ماه حضور در جبهه ها مأموريت خود را به پايان رسانيد.
شهيد به دليل عشق و علاقه كه نسبت به جبهه داشت مجدداً در تاريخ 63/3/23 به مدت سه ماه به جبهه اعزام و مسئوليت مخابرات يكي از گردانهاي تيپ المهدي در جبهه آبادان را بر عهده گرفت در اين مرحله در جبهه آبادان در تاريخ 63/9/9 بر اثر موج انفجار دچار موج گرفتگي از ناحيه كمر سردرد پا درد و چشم گرديد كه به تهران اعزام گرديد و به مدت چندين روز بستري گرديد و به مدت شش ماه تحت درمان قرار گرفت كه در اين مدت زجرهاي بسيار شديدي را بر اثر موج انفجار از ناحيه كمر متحمل شد اما ناراحتي وي نه تنها اراده وي را از جبهه و جنگ سست ننمود بلكه با عزمي راسخ تر از گذشته در جبهه ها حضور پيدا كرد.
شهيد خدامراد شرافتي علي رغم مشكلات خانواده اسلام و انقلاب را بر هر چيزي ترجيح ميداد و در مدتي كه از حضور در جبهه برمي گشت در شهر به فعاليتهاي تبليغاتي مي پرداخت كه از آن جمله فعاليت در كتاب فروشي گسترده شهيد بر هيچ كسي پوشيده نيست شهيد در تاريخ 63/7/28 جهت خدمت مقدس سربازي و دفاع از آب و خاك ميهن خود به خدمت اعزام شده و تمام طول بمدت خدمت خود را در يگانهاي مختلف در جبهه هاي جنوب سپري نمود و در تاريخ 65/7/28 خدمت مقدس سربازي را به پايان برد و به شهرستان مراجعت نمود ولي به دليل علاقه وافري كه نسبت به انقلاب داشت با وجودي كه مادر پيرش را تنها گذاشته بود در شهر به فعاليت جهت پاسداري از انقلاب پرداخت از جمله فعاليتهاي بسيار گسترده پس از خدمت شهيد كه به حق در راه خدا و مخلصانه فعاليت مي كرد پايگاه مقاومت شهيد باهنر گچساران جهت پاسداري از انقلاب بود.
در كتاب فروشي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي فعاليت گسترده در واحد تبليغات حزب جمهوري اسلامي داشت. شهيد علي رغم اينكه در روستا سرپرستي خانواده اش را بر عهده داشت با اين وجود حاضر نمي گرديد كه پايگاه مقاومت را ترك كند چرا كه همواره تأ كيدش بر اين بود كه اگر نمي توانيم در جبهه حضور مستمر داشته باشيم بايستي در پايگاه مقاومت حضور گسترده و پي در پي داشته باشيم فعاليتهاي گسترده اي كه در پايگاه مقاومت شهيد باهنر انجام داد نمي توان با اين چند نكته كوتاه بيان كرد و فعاليت شهيد را اكثر كساني كه به نحوي با ايشان در ارتباط بودند پوشيده نيست شهيد عضو پايگاه مقاومت و مسئوليت يك گروه را در پايگاه بر عهده داشت ايثارگري و اخلاق و خاطره شهيد را هيچ كس بيشتر از برادراني كه با شهيد رفت و آمد داشتند نمي تواند بيان كند شهيد اسوه اخلاق بود با تمام خويشاوندان ارتباط داشت هميشه سعي داشت كه در تمام اوقات در اولين فرصت به خويشان خود سركشي كند كه تمام خويشاوندان و كساني كه به نحوي با شهيد در ارتباط بودند از اين امر آگاه تر بودند و آن لحظه هايي را كه با آن حالت بسيار زيبا و بي آلايش اما مرتب و منظم داشت فراموش نمي كنند كه چه عشق و علاقه اي نسبت به آشنايان و خويشاوندان خود داشت و چگونه مهر و محبت در چهره او نمايان بود اما چه بايد كرد چه بايد نوشت و چگونه بايد خصوصيات اين شهيد را به رشته تحرير درآورد زيرا كه هيچ قلم و بياني قادر به توصيف اين عزيز كه جان در طبق اخلاص شهيد پس از گذشت 8 سال از جنگ و حضور گسترده چه در جبهه و چه در پشت جبهه در تاريخ 67/2/5 به جبهه اعزام و سرانجام اوراق زندگي اش را خداوند به سوي خود سوق داد وعده كه نسبت به او داد عملي گرديد و در تاريخ 67/4/4 در حالي كه دشمن قدار ناجوانمردانه به آنها حمله برده پس از رشادتها و مقاومتهاي بي نظير كه براي يك نيروي رزمي فوق العاده حماسه آفرين در دژ خندق به همراه ديگر همرزمانش به خيل شهيدان هميشه جاويد شتافت و به آرزوي ديرينه خود يعني شهادت رسيد اما اي كاش جسد خونين و پيكرش را براي مادر داغدار و برادران جگر سوخته اش مي آوردند الهي هر كه تو را شناخت علم و مهر تو را فروخت هر چه غير از تو بود بينداخت .الهي به همتايي و توانايي و به بينايي و به صفاي و به مبرائي و به استغنايت جسد خونين شهيد سعيد را از دست برد حوادث طبيعت مصون بدار .
انتهای خبر/