جانشین سپاه فتح مطرح کرد؛
خاطرات جالب از برپایی یک نمایشگاه در یاسوج
امروزه که تکنولوژی پیشرفت کرده و همه چیز مهیا است باید از شخصیتهای زمان جنگ دعوت شود تا واقعیتها و خاطرات زمان جنگ را بازگو کنند و متولیان در کلیپهای ۳ الی ۴ دقیقهای گفتگوها را ضبط و نشر بدهند.
سردار مصطفی مثنوی در گفتگو با پایگاه خبری، تحلیلی «صبح زاگرس» در دو خاطره از برپایی یک نمایشگاه در دانشگاه دولتی یاسوج مطرح کرد: در سال ۷۹ نمایشگاهی در دانشگاه دولتی یاسوج برپا شده بود که سروصدای زیادی در سطح استان ایجاد کرد، روزی رفتم دیدم برادری که حدود ۲۲ سال سن داشت از دانشجویان تربیتمعلم شهید ایزدپناه نشسته کنار یک عکس که زیرش نوشته بود «مردم سوسنگرد و بُستان در حال ترک شهر» و شبیه یک ابر بهار گریه میکند.
وی ادامه داد: ازش سوال پرسیدم در این عکس چه چیزی برای شما جالب است که اینهمه گریه میکنید و مثل ابر بهار اشک میریزید، بگو که جذابیت این عکس برای شما در چی است؟ این عکس دارای یک تویوتای لندکروز یک زن و چند تا بچه خردسال ۴ الی ۵ سال یا بیشتر با یک ماشین جلوتر که ۱ الی ۲ نفر کنارش در حرکت بودند.
مثنوی عنوان کرد: آن برادر گفت زمان جنگ که اعلام کرده بودند برای جنگ شهری، شهر را تخلیه کنید، این عکس که میبینید برای آن زمان است این زن مادرم است بچههایی که نشستند برادرام و خواهرام و این یکی دختر داییم است و اولین بار است که این عکس را میبینم مادرم برایم تعریف کرده بود که شرایط جنگ اینجوری بود.
سردار مثنوی خاطرنشان کرد: از آن برادر پرسیدم خودت کجا بودی؟ گفت آن موقع من چهار یا پنجساله بودم مامانم برام تعریف کرد تو و خالهات با یک ماشین رفتید و پسرخالهات با ماشین دیگر با ما آمد.
سردار مثنوی در خاطره دوم اظهار داشت: شهید «عبدالرسول زرین» تکتیرانداز ماهر دوران دفاع مقدس بود که فرماندهاش شهید «حسین خرازی» به او لقب «گردان تکنفره» داد. دلیل این نامگذاری هم این بود که هر کجای خط که سنگر داشت، جبهه دشمن را به هم میریخت و به تنهایی کار یک گردان را میکرد.
وی تصریح کرد: تصویری از این رزمنده دوران دفاع مقدس به یادگار مانده که در آن، علیرغم اینکه چهرهای بشاش و خندان دارد، بخشی از گوش وی آسیب دیده و خونین شده، تا جایی که خون گوش او بر روی گردن و پیراهنش ریخته شده است.
مثنوی یادآور شد: دکتر عزیزی استاد تمام دانشگاه شیراز در رشته فیزیک کوانتوم که فیزیک پایه هسته ای بود مهمان دانشگاه یاسوج در این نمایشگاه بود وقتی این عکس عبدالرسول زرین را دید خیلی ناراحت و منقلب شد من علت را ازش جویا شدم، گفت داخل این عکس دستی که میکروفون را گرفته دست من است آن زمان بچههای صدا و سیما برای مصاحبه آمدند فقط فیلمبردار بود که من جهت کمک میکروفون را برایشان نگه داشتم.
وی افزود: از دکتر عزیزی سؤال کردم شهید چرا میخندیدند؟ گفت: زمانی که ما داشتیم مصاحبه را انجام میدادیم اینقدر غرق در مصاحبه بود دشمن یک خمپاره در نزدیکی ما زد که ترکشهای خمپاره باعث شد لاله گوش شهید زرین از بین برود و خون سرازیر شد اما داغی آن را بعد از مصاحبه متوجه شد، یک آینه کوچک همراه من بود وقتی به شهید زرین دادم گوشش را که دید خندهاش گرفت که این عکس برای آن لحظه است و به همین خاطر منقلب شدم.
سردار مثنوی در آخر تأکید کرد: امروزه که تکنولوژی پیشرفت کرده و همه چیز مهیا است باید از این شخصیتها دعوت شود واقعیتهای زمان جنگ را بازگو کنند و متولیان در کلیپهای ۳ الی ۴ دقیقهای گفتگوها را تهیه و نشر بدهند که برای مردم روشن شود چه اتفاقاتی افتاده است.
انتهای خبر/