برادران شهیدی که با نفس‌های مطمئنه به لقاء‌الله‌شتافتند

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «صبح زاگرس»،شهید حيدر پرواز سال 1342 در يك خانواده مذهبي و فقير در روستاي دورافتاده سردره دشمن زياري پا به عرصه حيات گذاشت .دوران طفوليت را در دامان پرمهر مادر پاكش گذراند و پس از طي نمودن دوران طفوليت راهي دبستان شد چون در آن دوران كمبود دبستان در روستاها حاكم بود ايشان همراه ديگر همرزمانش از جمله برادر شهيدش كهيار پرواز و شهيد همسنگرش شهباز زمان كه تاكنون شربت شيرين شهادت را نوشيدند به دبستان زيرناي سفلي كه چندكيلومتري روستاي اصلي خود بود درس مي خواندند بله درس ايثار، درس شهادت و شهامت، درس زهد و تقوي... و پاسداري از مرزهاي ميهن اسلامي مان را در صورتشان مي توان پيدا كرد .

 پس از مدتي در روستاي اصلي خود يعني سردره ادامه تحصيل داد و در اين ميان بود كه مادر شهيد پرورش را كه واقعاً شهيدپرور بود از دست داد و ورقي بر اوراق مصائبش افزوده شد. پس دوران ابتدايي را با مشقت و فقر و تهيدستي طي نمود.

 بايد به ياد سخن شهيد مظلوم آيت اله بهشتي بيفتيم كه مي فرمايد: «انقلاب ما به خون تنها نياز ندارد بلكه به خون دل خوردن نياز دارد.»

بله شهيد حيدر پرواز همگام با برادر بزرگوار و شهيدش كهيار پرواز كه نفسهاي مطمئنه هر دوي آنها نداي ارجعي را شنيدند و با مژده "وادخلي في جنتي به جنته القا "نایل آمدند و مشكلات خون دل خوردن را در برابر سختي ها پذيرفتند و بعد تا آخرين قطره خون خود از انقلاب دفاع نمودند.

 از نظر اخلاقي و در مجامع و ادعيه و محافل در تبليغ براي اسلام و اخلاق اسلامي ايشان فعاليت وافر داشتند. پس از طي نمودن دوران ابتدايي وارد مرحله دوران راهنمايي شدد و راهي شهرستان دهدشت . در اين ميان بود كه منزلگاه و كوههاي آنها به دست عده اي از خدا بي خبر سوخته شد و ايام هم مصادف بود با پيروزي انقلاب شكوهمند بر ظلمت و جهل و خانواده اين شهيدان راهي روستاي چغل گرديدند.

 بله خون دل خوردن اينطور است و شهيد حيدر پرواز روزها كار مي كرد و شبها در مدرسه راهنمايي طالقاني دهدشت شبانه درس مي خواند. اين عاشق وارسته چون نياز انقلاب را به تشكيل سپاه مي ديد در سال 1360 راهي جبهه هاي جنگ گرديد و حضور خود را در ميادين جنگ و مبارزه با دشمن ضروري تر از درس خواندن مي دانست و پس از سپري كردن دوراني در جبهه ها همراه برادرش به عضويت سپاه درآمدند و از همان لحظات بود كه لباس مقدس شهادت را بر تن خود پوشاند.

 ايشان علاوه بر اينكه در جبهه هاي جنگ مي جنگيد در مدارس ادامه تحصيل هم مي داد. شهيد پرواز از جمله كساني بود كه عملياتهاي جنگ تحميلي از او خاطره دارند و از جمله عبارتند از: 1-فتح خرمشهر 2-فتح المبين 3-بيت المقدس 4-عمليات رمضان 5-عمليات خيبر  6-عمليات بدر  7-عمليات والفجر هشت 8-عمليات كربلاي يك آخرين حماسه خود با همرزمان .

شهيد در عمليات فتح المبين بر اثر موج مقداري از بدنش سوخته شد كه همه شما شاهد شهامت فرزندانتان بوديد و از كاروان اسرا و كشته هاي دشمن در اين عمليات بااطلاع شديد كه اين عاشق فداكار حضور فعال داشتند و در عمليات بدر دچار بمب شيميايي شد كه به بيمارستان منتقل شد .

 در والفجر هشت باز بر اثر تركش مجروح گرديد خيلي از همرزمانش در اين عمليات شهيد شدند و آخرين عمليات كربلاي يك بود كه سالها و ماهها در خاكهاي جنوب و غرب و ريگزارهاي داغ آن مناطق خوابيد و غلطيد تا اينكه به آرزوي نهايي خود يعني همان لباسش را رنگين كردن از خون خود و صورتش سوخته شده بود رسيد و بايد گفت جان به قربان شهيدي كه هنگام كشته شدن غسلش از خون و گرد غريبي كفنش را گرفته باشد.

روز 13تیرماه سال65 در منطقه عملياتي مهران در هنگام جمع آوري اجساد پاره پاره چند تن از دوستان بر اثر راكت به فيض عظيم شهادت نایل آمد و به خواسته خود رسيد.

ما از آنجا و از اينجا نيستيم                      ما ز بيجاييم و بي جا مي رويم

كشتي نوحيم در طوفان روح                     لاجرم بي دست و بي پا مي رويم

هين زهمراهان و منزل ياد كن                            پس بدان كه هر دمي ما مي رويم

خوانده اي انا اليه راجعون                        تا بداني كه كجاها مي رويم

روز خرمنگاه ما اي كور موش                     گر نه كوري بين كه بينا مي رويم

اي سخن خاموش كن با ما بيا                             بين كه ما از رشك بي ما مي رويم

مطمئن باش كه يادت نرود از دل ما                     مگر آن روز كه در خاك شود منزل ما

روحش شاد و يادش گرامي باد. والسلام