حالت تاریک
Logo
دوشنبه, 28 آبان 1403
آیا مایل به نصب وب اپلیکیشن صبح زاگرس هستید؟
کارشناس اخلاق عملی مطرح کرد:

امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر در کلام امام خمینی (ره)

امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر در کلام امام خمینی (ره)

کارشناس اخلاق عملی در توصیف امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر گفت: رحمت خدا در میدان عام و رحمانیت خدا در میدان برای ما قرارداد که ما با این صفت‌ها بتوانیم وارد عالم شویم در آن چیزی که همه ما در فطرت و خلقت توحیدی مطالعه شویم.

مریم حیدرزاده کارشناس اخلاق عملی در گفتگو با پایگاه خبری، تحلیلی «صبح زاگرس» گفت: اگر بخواهیم از امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر در نگاه امام خمینی (ره) استفاده کنیم در تفسیری که حضرت امام (ره) دررابطه‌با بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم می‌فرمایند: رحمت خدا را در میدان عام و رحمانیت خدا را در میدان خدا برای ما قرارداد که ما با این صفت‌ها بتوانیم وارد عالم شویم در آن چیزی که همه ما در فطرت و خلقت توحیدی مطالعه شویم و آن کمالی که بر اساس عالم هستی و نظام هستی که جلو می‌رویم این کمالات را خدا به ظرفیت بشر نشان می‌دهد و بشر طالبش می‌شود و برای به‌دست‌آوردن این کمال‌ها به سمت این کمال‌ها حرکت می‌کند، زن در عالم هستی و در رشد و کمالی که خدا برایش قرار داده با مرد هیچ فرقی ندارد. 

حیدرزاده تصریح کرد: وقتی نظر امام در میدان این است که اگر انسان، اسمی از اسمای الهی که قرار است در این دنیا در هدف غایی عالم که خدا خلقش کرده با اوصافی که خداوند توصیف می‌شود، اسماً با این اوصاف را بگیرد و به سمت کمال حرکت کند تا به انسان کامل برسد، این رحمانیت و مهربانی در میدان رساندن به قلب است، این نگاه‌هایی که حضرت امام داده‌اند بسترش محقق شود که ما به آن بلوغ برسیم، فطرتاً نیاز توحیدی‌مان این باشد که بخواهیم به مرحله کمالش برسانیم، نگاه حضرت امام این است که اگر رحمت مهربانی به قلب کسی وارد شد تکلیف آن تازه شروع می‌شود.

وی بیان داشت: حضرت موسی (ع) کسی بود که خداوند می‌خواست مأموریت تکلیفی و وظیفه‌ای به آن واگذار کند که فرعون را امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر کند، موسی را خداوند در سیر زندگی رسالتش بالا و پایین کرد، یعنی سیره زندگی حضرت موسی را اگر ما نگاه کنیم حضرت موسی در میدان ربوبیت پروردگار عالم سختی‌ها کشید تا توانست به این جایگاه امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر فرعون برسد و فرعون وقتی آن داشت غرق می‌شد فهمید گفت موسی من به خدای تو ایمان آوردم خدای تو رو قبول کردم؛ ولی آنجا خدا گفت دیگر فایده‌ای ندارد، البته از نگاه رحمانیت و مهربانی خدا نمی‌توانم بگویم؛ ولی آن چیزی که قرآن کریم به ما می‌گوید.

حیدرزاده تأکید کرد: از داستان حضرت موسی به این خاطر استفاده کردیم که هدف از امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر کردن این نیست که اگر یک بدی در کسی دیدیم خودمان بریم جلو و بگوییم که این کار شما مثلاً قبیح، زشت یا بد است انجام نده، گاه‌گداری ریشه این گفتن ما جزء میدان نفسانیات ما است، هنوز قلب خودمان رحمت مهربانی نداشته، هنوز از قلب خودمان چیزی صادر نمی‌شود، برای همین گاه‌گداری خودنمایی می‌کنیم، درواقع می‌خواهیم بگوییم من یک دارایی دارم تو نداری، یعنی منم‌منم مطرح است، برای همین اینجا این امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر، قلب من خواسته باشد به معرفتش برسد به این رحمت برسد باید اول ببینم من واقعاً نگاهم نسبت به همه مخلوقات یک نگاه مهربانی است یا نه؟

وی ادامه داد: نگاه مهربانی یعنی چه؟ نگاهی این‌که واقعاً دلم بسوزد خودم باور کنم که یک سری حکم خدا، دستور الهی، تدوین سعادت، خودم این سعادت رو با قلب خودم دریافت کرده باشم به آن رسیده باشم، سختی‌های این مسیر را طی کرده باشم حالا به جایی رسیده؛ یعنی باید این سعادت  را داشته باشم که کسی در میدان خطر در میدان غفلت قرار گرفته را ارشاد کنم باید لطف و رحمت مهربانی را کسب کرده باشم که بتوانم آنجا اگر زبانم را باز می‌کنم آن منو نبیند آن فطرت توحیدی، رحمت مهربانی خدا را از من بگیرد.

حیدرزاده بیان کرد: به‌عنوان‌مثال یک زن در قالب مادر گاه‌گداری به بچه‌اش تذکر می‌دهد؛ مثلاً دررابطه‌با نمازش می‌گوید بلند شو بچه جون نمازت را بخوان، در خواندن نماز کوتاهی نکن، گاه‌گداری در نمازخواندن بچه‌اش ناراحت و شاید عصبانی می‌شود، چقدر صدایت کنم، آفتاب طلوع کرد، این همان مادر است که رحمت مهربانی در قلبش وارد شده است، مامان حکم، حکم خداست، منم دارم به تو می‌گویم مامان بلند شو، تکلیف منم بیشتر از این نیست که به تو بگویم، ولی اگر کوتاهی کنی خودت بی‌نصیب می‌مانی از آن چیزی که خداوند گفته است، یعنی اگر قلب من این دریافت را کرده باشد، عصبانی می‌شوم، نفسانیات هم مطرح می‌شود، اینجا مهربانی قلبم است، دلم می‌سوزد برای بچه‌ام به‌خاطر سعادتی که با این نمازنخواندن از دست می‌دهد.

وی اظهار داشت: ما باید در جامعه‌ به این برسیم که اگر قرار است امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر به‌عنوان یک حقیقت در جامعه ما در جلوة رحمت مهربانی خدا قرار است به زبان‌ها گفته شود. فلسفه انتظار همین است که ما می‌خواهیم امام‌زمان بین ما نیست به‌خاطر اینکه ما هنوز به رشد بلوغ نرسیده‌ایم و حضرت نمی‌خواهند به‌زور بیاید و به ما حکومت کنند، اگر قرار است ما طالب این حکومت باشیم و به این حکومت برسیم، باید به این بلوغ برسیم و اگر قرار است به این بلوغ برسیم که بفهمیم سعادت ما در این امر خدا، در معارف‌، در این نهی خدا، این‌ها سعادت من است خب باید به این بلوغ برسیم و انتظار ما از غیبت این است که حضرت فلسفه‌اش این است که می‌خواهد ما را به این بلوغ برساند.

وی ادامه داد: در یک‌کلام زن به‌خاطر آن رئوفتی که خداوند متعال در قلبش قرار داده است و رئوف قلب است شاید سریع‌تر تأثیرگذاری در کلامش ایجاد شود، اگر مهربانی قلبی‌اش به این تجلی برسد قشنگ‌تر و سریع‌تر بتواند از یک مرد در زبانش در یک گفتار زیبا که از زبانش جاری می‌شود تأثیرگذاری‌اش زودتر از رفتارهای یا گفتارهای عاقلانه‌ای باشد که یک مرد بخواهد در بیان اوامر و یا نواحی به مرحله ظهور برساند.

حیدرزاده در خصوص نقش‌زن مسلمان در نهضت عاشورا که تمرکز بر نقش زینب کبری (س) به‌عنوان یک شخصیت محافظ خانواده است مطرح کرد: عاشورا در فرهنگ دین مبین اسلام، روزهای ما است، یعنی اگر «کل أرضٍ کربلا و کل یومٍ عاشورا» به ما معرفی کردند، اگر به عشر اصل ریشه‌ای کلمه عاشورا که عدد ده را دارد نشان می‌دهد، اگر قسم‌خورده شده در کتاب وحی ما و رسالت وحیانی پیامبر به این شب‌ها تا برسد به «ولیالٍ عشر» قسم‌خورده شده است، رسالتی که داخل این دهه است اگر قرار است ما این را از نگاه مکتبی و دینی‌مان نگاه کنیم، عاشورا درواقع رسیدن انسان به یک مرحله اتمام حجت به آن شدن است، یعنی این‌که هر روز برای ما اگر نگاه کنیم عاشوراست اگر بخواهیم توی زندگی‌مان در نهایت ربوبیت که پروردگار دارد ما را پرورش می‌دهد و ما را بزرگ می‌کند.

وی یادآور شد: هرکسی به اقتضای زندگی خودش، به اقتضای شرایط خودش، مرد و زن ندارد هرکسی در هر موقعیتی که است در حساب و کتاب پروردگار عالم دارد شکل می‌گیرد و رشد می‌کند، اگر قرار است به این نگاه کنیم که عاشورا نهایت اتمام حجتی که در اندازة ما، هر روز در زندگی فردی ما، در زندگی اجتماعی ما، در زندگی شغلی ما، در زندگی خانوادگی ما، و به هر نوعی من زندگی را برای خودم تعریف کنم برای

من این اتمام حجت رخ می‌دهد و اتمام حجت به چی اتمام حجت یعنی تمام می‌شود دلیل برای من، در چیزی که برای آن خلق شده‌ام، من دنبال این هستم اگر ما لها باشم. 

حیدرزاده گفت: ما لها یعنی: انسان از نظر لحاظ عقلی به جایی‌ برسد که بگوید خدایا من را برای چه خلق کردی؟ اگر قرار است من هم‌چین سؤالی از پروردگارم داشته باشم در «إذا زلزلت الأرض زلزالها و أخرجت الأرض أثقالها و قال الإنسان ما لها» یعنی از خدا سؤال کنم همه لحظه‌های عمر من می‌شود عاشورایی که روزهای من می‌شود، لحظاتی که خدا دارد به من اتمام حجت می‌کند بنده من، مبین و آشکار و واضح، که من تو را خلق کردم برای این‌که من را عبادت کنی، بنده من شوی تا به سمت خودم رجوع کنی، به این دنیا آوردمت در زندان سه‌روزه دنیا، در کودکی و جوانی و پیری قرارت داده‌ام، بعضی‌ها را در جوانی، بعضی‌ها را در کودکی و بعضی‌ها را در پیری می‌برم و به سمت خودم رجوع می‌دهم.

کارشناس اخلاق عملی مطرح کرد: خداوند متعال فرموده: قرار نیست دنیا بیشتر از سه روز برای شما طول بکشد، دنیا به‌اندازة سه روز برای شماست و این مهلت سه‌روزه دنیا برای چه است، برای این‌که شما قراره در این سه روزه به سمت آن چیزی که می‌خواهم برگردید و رجوع کنید، خاضع شوید، عبودیت کنید، سرتان را پایین بیاورید، پس اگر قرار است در یک نگاه توحیدی و کلی به عاشورا نگاه کنیم قرار است راز بندگی را بیاموزد، امام حسین که در شب تاسوعا و عاشورا مهلت می‌گیرد که یک روز دیگه به ما مهلت دهید به‌خاطر این‌ است که می‌خواست هدف از خلقت راز بندگی، خاکساری بندگی را که در رهایی از ذل عبودیت معنی شد است بنده باید سرش را در میدان خاکساری به سمت پروردگارش پایین بیاورد واین را در عالم، در میدان عمل به ما نشان بدهد که من برای این آمده‌ام.

وی افزود: چون یزیدیان هدفشان دنیا بود، چون این‌ها کسایی بودند که می‌خواستند اسیر دنیا شوند و دنیا برایشان جلوه کرده بود، غافل شده بودند که دنیا زندان موقت است و قرار است از اینجا بگذرند و به آخرت وصل شوند، چون این‌ها در ظاهر مسلمان بودند، ادعایی داشتند که ما آخرت را طالبیم و پیامبری را پذیرفتیم که می‌خواهد ما را به آخرت و به غیب و عالم دیگر وصل‌ کند، این‌ها ادعایشان همین بود؛ ولی دنیا اسیرشان کرده بود چشمشان را کور کرده بود، دنیا رو نمی‌دیدند، نتیجه این دنیا نگری، نتیجه این دنیاخواهی آنها را به این سمت سوق داد که وجود نازنین حجت خدا را، که خدا درنهایت کمال حجتش خواست دوباره برای آنها تا آخرین لحظه عمرشان در دنیا قرار دهد و دستشان را بگیرد درست همان کاری که خدا برای موسی (ع) کرده بود برای امام حسین (ع) در یک‌مرتبه دیگر و در جایگاه بالاتری می‌کند.

حیدرزاده ادامه داد: بعد هم‌چین رسالتی را که امام حسین (ع) می‌خواست دستشان را بگیرد، آنها را ارشاد و هدایتشان کند، اعلام می‌کند که من آمده‌ام شما را امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر کنم، امام معصوم بعد از امام این رسالت را دارد ادامه می‌دهد، امام معصوم در شرایطی خدا به اقتضای زمان قرارش می‌دهد؛ چون قرار است حفظ شود، اگر قرار بود امام معصوم در همان زمان به اقتضای آن زمان همان کلام را بیان و بلند کند، امام معصوم اول حضرت علی‌اکبر امام حسین (ع) فرزند بزرگ‌تر بود که شهیدش کردند؛ ولی خدا می‌خواهد این را نگه دارد، خدا می‌خواهد امامت را حفظ کند، این را در شرایطی قرار می‌دهد که شرایط جسمی امامش در میدان در حالت ضعف قرار بگیرد و اینجایی رسالت را در وجود نازنین خانم حضرت زینب (س) انجام می‌دهد.

وی تصریح کرد: اگر خواسته باشیم وجود نازنین حضرت زینب (س) را در راستای رسالتی که خدا در وجود منِ زن قرار داده نگاهش کنم و از آن درس بگیرم، از لحاظ عاطفی و احساسی بحث نیست، خانواده‌ای که قرار است کمال را بفهمد در میدان خانوادگی، که چه جوری قرار است ما در یک جمع به خدا برسیم، چه جوری قرار است در امتحان‌های الهی در مصائب، ما خداوند را یادمان نرود بدانیم برای چه در این عالم خلق شدیم، ای رسالت را خداوند به دوش حضرت زینب (س) گذاشت و این رسالت رو خیلی قشنگ نشان داد.

وی تأکید کرد: اگر قرار بود مصیبت به خانم فشار بیاورد اولین مصیبتی که به حضرت زینب (س) باید فشار می‌آورد در میدان غیراختیاری هر مادری بخواهد یا نخواهد فرزندش را دوست دارد، هر مادری نسبت‌به فرزندش غیراختیاری تعلق دارد، ولی ما می‌بینیم در میدان رسالتی که امام حسین علیه السلام دارد و حضرت زینب می‌خواهد ادامه‌دهنده این رسالت باشد که همان اشاعه توحید و دین اسلام در عالم هستی است می‌بینیم در مصیبت از دست دادن فرزندان خودش اصلاً حاضر نمی‌شود که روبه‌روی امام حسین قرار گیرد. 

وی اظهار داشت: خودم اعتراف می‌کنم ناقص است و نمی‌توانم آن را درک کنم؛ ولی وجود نازنین حضرت زینب (س) این است که می‌خواست آن رسالت را محکم‌تر در وجودش نهادینه کند، حسین جان اگر من در این میدان دارم با این مصیبت‌ها امتحان می‌شوم من کم نمی‌آورم و جوری مقاومت و استقامتش را نه برای اینکه امام حسین (ع) احساس شرم نکند؛ بلکه برای آن رسالت نشان می‌دهد. رسالتی که هر رفتاری در صحرای کربلا رخ داد اگر به ما، به‌حق و درست هم رسیده باشد می‌خواهد حقانیت این‌که چه رسالتی این خانواده در عاشورا داشتند و چه کسی را خدا سر برید؟

وی یادآور شد: چرا مصیبت کربلا برای ما سنگین است البته باید سنگین باشد؛ چون در صحرای کربلا اسلام را سر بریدند، یعنی مصیبت امام حسین مصیبت پیامبر بود، مصیبت ثارالله بود خون خدا ریخته شد، اینجا یعنی حقیقتی که خداوند صد و بیست و چهارهزار پیغمبر و امام معصوم در «أکملت لکم دینکم» در غدیر آورده بود، این حقیقت را در عاشورا آنهایی که خودشان ادعای مسلمانی داشتند سر بریدند و این خیلی دردآور است، و اگر ما بفهمیم و دردمان می‌گیرد، بخواهیم یا نخواهیم اشکمان در می‌آید، برای همین حضرت زینب (س) هست و رسالتش، همان رسالتی که امام حسین (ع) داشت.

 

انتهای خبر/

لینک کوتاه خبر

نظر / پاسخ از