رسول اکرم (ص‌): کمال عقل پس از ایمان به خدا، مدارا کردن با مردم است
یکشنبه 1403/08/27 Sunday - 2024 17 November الأحد ، 15 جمادى الأول ، 1446
ساعت
1402-11-10 09:32 شماره خبر : 2276 https://sobhezagros.ir/short/NEMZD 0
به استقبال کنگره ۱۴۰۳ کهگیلویه وبویراحمد؛

شهيد منصور انديشه كه با بوي عطرآگين خون شهيدان آشنايي ديرينه اي داشت و با آتش توپ و خمپاره و مسلسل خونش به جوش مي‌آمد و روح پُرتپش او آرامش و تسكين مي‌يافت براي دومين بار در بهمن ماه 1362 به جبهه باختران اعزام شد.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «صبح زاگرس» ، پاسدار شهيد منصور انديشه سال 1348 در خانواده‌اي مذهبي و محروم واقع در قريه نهم ديده به جهان گشود و در سن شش سالگي به علت عدم وجود مدرسه در قريه محل تولد كلاس اول را در قريه مجاور آغاز كرد و چهارسال مابقي را (دوره تحصيلات ابتدايي خود) در قريه محل سكونت خودشان (نهم) با موفقيت به پايان رساند.

تحصیل

هوش سرشارش باعث شاخص بودنش در بين همكلاسانش شد و به همين منظور تا كلاس سوم ابتدايي رتبه اول را در جمع همگان به خود اختصاص مي داد و عليرغم اينكه كودك بود ولي از همان اوان كودكي بار سنگي را كه پدرش به علت فقر و نداري كه زائيده نظامهاي جور و ستم بود يك تنه بر دوش حمل مي كرد وي را مي آزرد و بر همين اساس در كارهاي چوپاني و يا ساير كارهايي كه بتواند در امر معيشت خانواده دخيل باشد مشاركت مي جست و از اين نظر وحدت خود را بيش از پيش با محرومان و مستضعفين كه پايگاه حقيقي اسلام هستند تحكيم مي كرد .

 پاسدار شهيد منصور انديشه پس از به پايان رسانيدن توأم با موفقيت مرحله تحصيلات ابتدايي او براي ادامه تحصيلات راهنمايي در مدرسه راهنمايي دره لير ثبت نام كرد و با وارد شدن به مرحله تحصيلات راهنمايي در عمق وجدان او شعله اي از شور و هيجان و تعهد و مسئوليت طلبي برافروخته شد و از آنجا كه اين نوجوان در زير پرتوهاي اسلام و انقلاب اسلامي جان مي گرفت و پرورده مي شد ، روح پاكيزه در قالب تنگ جسم نمي گنجيد و ملتهبانه و عاشقانه معبود خويش را مي جست و برآنچه او را مقيد به بودن در اين چهارچوب مي كرد لبخندتمسخر مي زد و براساس همين روحيه بود كه راه رهايي را در مهر آشتي ناپذير با خصم يافت و به تلافي اسلامش طريق مبارزه و سياست را مبناي كارش قرار داد و در كنارش دروس سوم راهنمايي را با جديت ادامه مي داد .

 شهيد منصور انديشه به ياري برادر كوچكش كه همكلاس بودند و مسئوليت انجمن اسلامي مدرسه را به عهده داشت همكاريهاي لازم را در زمينه تداركات انجام مي داد و همزمان به عضويت پايگاه مقاومت فاطمه زهرا(س) سرفارياب گروه شهيد مساوات درآمد و از اين جهت به موازات غنا بخشيدن به سرمايه هاي ايدئولوژيك خود شكل متناسب براي كسب اعتقاداتش را كامل تر مي كرد و در كلاس سوم راهنمايي گامهاي عملي نمودن اين اعتقادات را كه در قالبهاي جهاد نظامي و ساير ابعاد ديگر متبلور مي شد برمي داشت .

شهيد منصور انديشه پس از پايان تحصيلات راهنمايي در حالي كه يك بار به جبهه انديمشك در اسفندماه 61 براي مدت سه ماه اعزام شده بود و از مبارزه قهرمانانه برمي گشت براي ادامه تحصيل خود در رشته علوم تجربي دبيرستان سيد محمود طالقاني سرفارياب ثبت نام نمود و او كه با بوي عطرآگين خون شهيدان آشنايي ديرينه اي داشت و با آتش توپ و خمپاره و مسلسل خونش به جوش مي آمد و روح پرتپش او آرامش و تسكين مي يافت.

برای بار دوم به جبهه رفت

براي دومين بار در بهمن ماه 1362 به جبهه باختران اعزام شد و پس از رشادت و دلاوريهاي بي نظير كه خصيصه ذاتي هر رزمنده مسلمان است فاتحانه استقامت ورزيد و مدتي از رزم بي امان خود را در جبهه خوزستان در مناطق جزاير مجنون و جفير همگام با ساير همرزمان خود براي دفاع از آزادي و استقلال برادران همكيش و مسلمان خود سپري نمود .

شهيد منصور انديشه كه زندگي كردن را در جبهه هاي جنگ و در ميان آتش و خون برگزيده بود و در صحنه اعتقاد و عمل همه چيز را فرا مي گرفت و به ويژگيهاي اخلاقي و الهي نایل بود كه صفت مميزه اي را در ميان دوستانش براي او دربر داشت .

 اعتقادات محكم و ناگسستني او به اسلام در تمام سطوح اخلاقي و نظامي و فكري و حتي تعهد به تحصيلات و قرار دادن هرچيز به مقتضاي ارزش در موقعيت خاصش به عينيت مشهود بود.

 با توجه به همين موارد او پس از آنكه امتحانات سال اول دبيرستان را در يازدهم خردادماه به پايان رساند براي مدتي به كار (درو) مشغول شد تا با كمك كردن به پدرش كه در زير ضربات سنگين و طاقت فرساي كار ساليان دراز خرد شده بود مرهمي باشد.  پس از كار كشاورزي كه پدرش نه براساس مالكيت بلكه با كار كردن بر روي زمين ديگران و دريافت اجرت نان فرزندان خود را مهيا مي ساخت براي سومين بار در تاريخ 3تیرماه 63 آهنگ سفري را نمود كه در آن به قول خودش گمشده اش را بيابد تا در وصال او رنج بي انتهايش را كه همواره در اين زندان تنگ دنيوي احساس مي كرد از خود دور گرداند و با بلندپروازي روحش آشيانه اي نوين براي زيستن بيابد و راه نمونه شدن و الگو ماندن و در حقيقت خوب مردن (شهادت) را به ما بياموزد .

بله شهيد منصور انديشه در آخرين عزم خويش مقصد و مأواي جاوداني خود را با سلاح شهادت به دست آورد و توانست با تكيه بر سرمايه هاي ايمان و تپش انقلابي و رشادت و شهامت و چشم برداشتن از هرچه رنگ تعلق به وي مي زد در تاريخ 12تیرماه سال 63 در مهاباد روستاي خور خوره به درجه رفيع شهادت نایل آمد.

 و عليرغم جسم ضعيف و لاغرش عظمت و شكوه روح خود را كه در فرهنگ اسلامي پرورده بود به اثبات رساند و سنت راست قامتان جاودانه تاريخ را همچنان زنده نگهداشت و با خون سرخ خود بر همه نيرنگهاي مزدوران شرق و غرب مهر ابطالي زد .

 شهيد منصور انديشه در هنگامي كه براي اولين بار عازم جبهه هاي نبرد حق عليه باطل مي شد در جواب پدر كه او را به علت كمي سن نصيحت مي كرد و مي گفت كه شما براي رفتن به جبهه كوچك هستي مي گفت تنها سرمايه هاي ماديت فرزندانت هستند و بايد خمس آنها را بپردازي و (خمس آنها من هستم) و اين جمله بيانگر عمق اعتقادات و بينش اصيل يك نوجوان بر حرارت مسلمان است كه با توجه به فکر پدر او را راضي مي سازد .

 

انتهای خبر/

اخبار مرتبط
نظرات

آخرین اخبار