رسول اکرم (ص‌): کمال عقل پس از ایمان به خدا، مدارا کردن با مردم است
دوشنبه 1404/01/04 Monday - 2025 24 March الاثنين ، 24 رمضان ، 1446
ساعت
1404-01-02 18:33 شماره خبر : 11573
گفتگوی متفاوت با یک جوان باانگیزه؛

مسلم جهانبخش جوانی است که همیشه به دنبال متفاوت بودن بود اما نه به هرقیمتی، بلکه به دنبال این بود که با خوش‌نامی متفاوت باشد.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی  «صبح زاگرس» آدم‌های موفق زیادی در اطرافمان وجود دارند، افرادی که هیچگاه فکر نمی‌کردیم یک روز بتوانند موفق شوند، گاهی با خود می‌گوییم کاش ما هم می‌توانستیم موفق باشیم در حالی که با تلاش می‌توانیم به هر انچه دوست داریم برسیم و در جامعه حرفی برای گفتن داشته باشیم.

امروز به سراغ فردی متفاوت رفته‌ام فردی که به قول خودش همیشه دوست داشت کاری انجام دهد که همه فکر می‌کردند هیچگاه نمی‌توانم انجام دهم اما توانستم، هنرمندی که مربی سمینار‌های اموزشی و انگیزشی در سطح ملی و بین‌المللی است، هنرمند است و طراحی سیاه قلم انجام می‌دهد، برای افراد مختلف در استان‌های مختلف کشور سمینار انگیزشی و آموزشی برگزار می‌کند مثل خیلی از ادم‌های موفق حرف‌های زیادی برای گفتن داشت اما یک ویژگی متفاوت نسبت به دیگران دارد؛  «مسلم جهانبخش» از ناحیه دو دست معلوم است معلولیتی که خودش می‌گوید دوست ندارم راجع به آن حرف بزنم چرا که محدودیتی برایم نداشته که بخواهم جدی‌اش بگیرم.
در زیر گفتگویی جذاب با این هنرمند هم استانی‌مان داشتیم که می‌خوانید.


صبح زاگرس: خودتان را معرفی کنید؟

سلام و ادب و احترام دارم خدمت همه خوانندگان خبری صبح زاگرس، ‌امیدوار هستم که سال نو مبارک باشد بهترین سال را امسال داشته باشیم.


۲۷ خرداد ماه ۱۳۷۳ به دنیا آمدم دارای معلولیت بودم اما نمی‌خواهم خیلی به موضوع معلولیت بپردازم چرا که اصلاً محدودیت را من قبول ندارم، بریم سراغ سؤالات اصلی و مهمی که ما در زندگی با آن‌ها روبرو هستیم.

صبح زاگرس- شما گفتید دوست ندارید خیلی به معلولیت بپردازید اما اجازه دهید این سؤال را بپرسم آیا شما با هیچ مشکلی رو به رو نبودید؟

همه ما در زندگی مشکلاتی داریم و این مشکلات ممکن است که متناسب با ویژگی‌های جغرافیایی و شخصیتی و خانوادگی هر شخصی کم و بیش شاید کوچک و بزرگ باشد مهم بودن مشکل نیست مهم این است که ما چطور بتونیم با این مشکلات برخورد کنیم.

در زندگی من هم مشکلات عدیده‌ای داشتم مشکلات خیلی زیاد بودند مشکلات بزرگ و کوچکی داشتم ولی خدا روشکر این مشکلات باعث نشدند که من بخواهم از اون خواسته‌های خودم دست بکشم و کوتاه بیایم.

اگه بخواهم فراز نشیب‌هایی که داشتم توضیح بدهم خدمت شما مخاطبین عزیز از بحث اینکه اجازه ندادند که وارد رشته مورد علاقه‌ام یعنی پزشکی شوم گفتند که پزشکی نمی‌شورد به خاطر شرایط، بعد قضاوت هم نشد به خاطر شرایط دست، ولی ناامید نشدم رشته‌های دیگری را انتخاب کردم رشته مدیریت و در حال حاضر دانشجوی دکترای رشته مدیریت هستم.

اکنون چه فعالیت‌هایی انجام می‌دهید؟

در تهران در حوزه‌های مختلف از جمله مشاوره کسب و کار، حوزه‌های کسب و کار و حوزه‌های انگیزش موفقیتی بر پایه نمایشگاه‌های ملی، حوزه‌های هنری، نمایشگاهی، طراحی سیاه قلم و رنگ روغن آثار زیادی را ارائه دادم.

برای افراد مختلف در جامعه از رئیس جمهور‌های مختلف کشورمان تا سفر‌های مختلف تا هنرمندان، خوانندگان، فوتبالیست‌ها و ورزشکار‌های مختلف در سطح کشور و جهان، این‌ها همه نشان می‌دهد که آدم اگر بخواهد کاری را انجام بدهد مهم نیست در روستا باشیم در شهر باشیم یا نمی‌دونم پایتخت باشیم اصلاً مهم نیست ما هم یک روستازاده هستیم از شهر دهدشت استان کهگیلویه و بویراحمد یک روستازاده‌ای هستیم که با همان امکانات روستایی پیشرفت کردیم.

از همان امکانات کم نهایت بهره را بردیم و استفاده کردیم و توانستیم یک سکوی پرتابی برای خودمان درست کنیم که بتونیم موفق بشویم بتونیم به اطرافیان خودمان کمک کنیم و این‌امید و انگیزه و شغلی که درون خودمان هست و این ذوقی که درون خودمان هست را به محیط اطراف خودمان انتقال بدهیم و بقیه از ما این انگیزه را بگیرند و در راستای آن اهدافی که خودشان دارند تلاش کنند و به موفقیت‌هایی که مدنظرشان هست و برنامه‌ریزی‌هایی که دارند برسند.

 

برای شما اتفاق افتاده که از زندگی و آدم‌ها خسته شوید و تصمیم بگیرید در میان مردم نباشید؟

مسلماً جواب من بله هست، ما در اجتماعی داریم زندگی می‌کنیم که حدود حداقل هفتاد هشتاد درصد همه درگیر مسائل مختلف هستند از مسائل اجتماعی بگیر، اقتصادی، سیاسی همه و همه گا‌هاً برخی‌ها دچار افسردگی شدید هستند که وقتی ما هم به صورتشان نگاه می‌کنیم افسردگی‌شان تو را هم بهم میریزد ما همه افسرده می‌شویم، کاملاً طبیعی هست یک روز حالمان خیلی خوب است و پر انرژی هستیم طبق روالی که برنامه‌ریزی کرده بودیم داریم پیش می‌رویم اما یک روز هست اصلاً شاید یک هفته اونطوری که می‌خواهیم پیش نمی‌رود.

بله ما هم افسرده می‌شویم اما دلیل نمی‌شود که من افسرده باشم کار‌هایم را انجام ندهم درست است من می‌گویم افسرده هستم پس باید ناراحت باشم، گریه کنم، اذیت بشم، سختی بکشم و زجر بکشم ولی این‌ها نباید باعث شوند که من بخواهم از کار‌هایم از برنامه‌هایم دست بکشم اگه من بخواهم افسرده شوم کار‌هایم را انجام ندم از برنامه‌هایم دست بکشم چه غم من را می‌خورد؟ یا بخواهد بخواهد کار‌هایم را انجام بدهد؟


چه کسی غم من را می‌خورد که بخواهند اهدافمان را پی بگیرد؟ مطمئن باشید هیچکس!!

این من هستم این خود من هستم که باید برنامه‌هایم را پیش بگیرم برنامه هام را دستم بگیرم اهدافم را دستم بگیرم و جلو بروم حتی اگر افسرده هم باشم حتی اگه از دنیا و آدم‌های زندگی و همه چیز ناراحت و مایوس هم باشم موظفم تا لحظه‌ای که زندگی می‌کنم خوب دقت کنید تا لحظه‌ای که زندگی می‌کنم تا لحظه‌ای که نفس می‌کشم چنان زندگی کنم چنان پیش بروم و چنان برنامه‌هایم را پیش بگیرم که اگر یک زمانی برای همیشه خوابیدم اسمم بماند یعنی‌یه آدمی مثل آدم‌های معمولی نباشم که بگویم تمام شد و دیگه پرونده مثلاً مسلم بسته شد و تمام... نه من اصلاً دوست ندارم این گونه باشم همیشه دوست دارم‌یه حرکتی‌زده باشم یک حرفی یک سخنی نمی‌دانم کاری انجام داده باشم که ماندگار باشد بعد از اینکه من خوابیدم برای همیشه آن حرکت و آن حرف و آن سخن یادگار بماند.

اگر زمانی کسی خواست اسم من را بشناسد یا خواست آن کار را ببیند بگوید بله این کار، کار مسلم جهانبخش است.

زندگیم همین است همه خاطر است ما چه بخواهیم چه نخواهیم از این دنیا پر می‌کشیم و می‌رویم تنها چیزی که برای ما و آدما‌هایش می‌ماند خاطرات است همانطور که گذشتگان ما رفتند و هیچ چیزی از خودشان نگذاشتند به جز خاطرات زیبایشان و خاطراتی که برای ما به جا گذاشته‌اند و ما با خاطرات زندگی می‌کنیم به هر حال قشنگی دنیا این است که بتوانیم هم زندگی خودمان را داشته باشیم هم برای اطرافیانمان یک خاطره قشنگی به جا بگذاریم.

 اگر فردا روزی از دنیا رفتی حداقل با خاطرات زیبام دنیا را ترک کنیم نه اینکه خدای نکرده بخواهیم همه‌اش از بد بودن دنیا بگوییم از ناامیدی، یاس، نداری، بدبختی و زندگی این مسائل صحبت کنیم.
تلاشم این است همیشه حتی اگه در سخت‌ترین شرایط زندگی هم باشم ولی همیشه‌امیدوارانه زندگی کنیم همیشه رو به جلو باشیم نگاهمان رو به جلو باشد.

گاهی وقت‌ها خسته می‌شویم می‌زنم کنار استراحت می‌کنم یک روز، دو روز یا یک ساعت باشد استراحت می‌کنم ولی نمی‌گذارم این خستگی مدت زیادی را از من بگیرد که بخواهم خستگی‌ام را بهانه کنم اتفاقاً انگیزه می‌گیرم و به سمت جلو پیش می‌روم که بتوانم یک انسان مفید باشم برای جامعه خودم.

مهم نیست جامعه خودم شهرم، استانم یا کشورم باشد یا دنیای به اصطلاح کره خاکی زمین باشد نه هر جایی از این نقطه باشد مفید بودن مهم است مفید بودن خوب است برای انسانیت برای جامعه بشریت.

هر جای دنیا باشد چه ایران، ه چه دهدشت، ایران یا خارج از ایران هر جایی از این کشور بتوانم حرکت و گام مثبتی بردارم این کار را خواهم کرد.

 

صبح زاگرس- با وجود شرایطی که داشتید چرا فکر کردید می‌توانید فردی موفق و متمایز در جامعه باشید؟

کار‌های راحت را همه انجام می‌دهند همان کاری که همه ازت انتظار دارند مثلاً بخوابی و غذایی بخوری و شب بخوابی و بعد از صبح تمام... مهم این است کاری را انجام بدهی که بقیه ازت انتظار ندارند من خودم همیشه میگومی دوست دارم کار‌هایی را انجام دهم که ساده نباشند.

کار‌هایی انجام بدهم که سخت و چالش برانگیز باشند خودم را بتوانم در کار‌های سخت محک بزنم اگر کار راحت را همه انجام می‌دهند اگه بخواهم کاری را انجام بدهم که همه انجام می‌دهند اصلاً آن کار به درد من نمی‌خورد.

اگه قرار بر ماندگاری اسم یا قرار بر برند شدن آدم باشد باید بتوانم یک کار خارق العاده انجام بدهم که من را متمایز کند من هم با توجه به شرایطی که شما فرمودید دارای معلولیت هستم شغل و رسته شغلی را انتخاب کردم از نظر خیلی از ادم‌های اطرافم نشدنی بود اما من آن را به توانستن تبدیل کردم.

توانستم به عنوان فردی حرفه‌ای در کارم پیش بروم اما رسیدن به اینجا راحت نبود سختی زیادی در این مسیر کشیدم به همین راحتی و آسانی هم نبود که بخوامه یک شبه یک هنرمند شوم.


صبح زاگرس- کارتان را از چه سالی شروع کردید؟

سال ۱۳۹۱ کارم را شروع کردم کنایه‌ها و حرف‌های زیادی می‌شنیدم اما توجه نمی‌کردم فقط هدفم را می‌دیدیم شبانه روز تلاش کردم خیلی وقت‌ها خسته هم می‌شدم اما تلاش کردم، سال ۱۳۹۳ تدریس را شروع کردم در سطح دانشگاهی و بعدش هم ملی و تقریباً ۱۳۹۸ آموزش‌هایم را به صورت بین‌المللی شروع کردم.

علاقه داشتم که متمایز باشم از افراد دیگر، ما خیلی از افراد را می‌بینیم که یک بلاگر شدند و می‌خواهند متمایز باشند اما به چه قیمتی؟ با حرکات سخیف و زننده به دنبال توجه هستند من متمایز بودن به هر قیمتی را نمی‌خواستم.

 

تلاش می‌کردم از آدم‌هایی که اطرافم هستند متفاوت باشم ولی با فعالیت خوب و زیبا نه با حرکات سخیف و... به همین خاطر به سمت طراحی آمدم طراحی که هیچکس از من‌امید نداشت اما انتخاب و شروع کردم به ادامه دادن و حرفه‌ای شدن تو این حرفه و خدا روشکر خیلی هم پیشرفت کردم.

خیلی جا‌ها در برنامه‌های مختلف دعوت کردند نمایشگاه‌های مختلف، برنامه‌های تلویزیونی مختلف، شبکه‌های مختلف داخلی و خارجی، روزنامه‌های مختلف، مجلات مختلف، رادیو و بخش‌های دیگر.

سمینار‌های انگیزشی در سطح کشور خیلی برگزار کردم، خیلی خوشحال هستم که می‌توانم انرژی مثبت و راه و روشی را که خودم چندین سال رفتم و خیلی‌هایشان شاید منجر به شکست هم شدند و خیلی‌ها هم منجر به موفقیت شدند را در اختیار دیگران قرار بدم.

به نظر من خیلی کار بزرگی است کتاب یک حرکتی را برای یک جامعه بزنی که از تو‌امید ندارند همه از تو ناامید هستند و امروزبه الگویی برای افرادی که دارند زندگی می‌کنند باشی فرقی هم نمی‌کند این افراد معلولیت داشته باشد یا خیر.. بیش از ۹۰ از سمینار‌هایی که برگزار می‌کنم آدم‌هایی هستند که کاملاً سالم هستند معلولیت یا نقص عضوی اصلاً ندارند، همه سالم هستند با تحصیلات بالا و بازاری هستند کسب و کار دارند برای خودشون به اصطلاح خودمان برو بیای زیادی دارند و در سمینار من می‌نشینند و نکات را استفاده می‌کنند و این باعث می‌شود که من خیلی خیلی به خودم افتخار کنم که می‌توانم مفید باشم.

انتهای خبر/

اخبار مرتبط
نظر شما
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.

هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نفری باشید که نظر می‌گذارید!


آخرین اخبار