
معلم شهيد سیفالله حسيني مهرماه ۱۳۳۵ در روستاي كته از توابع بخش باشت در خانوادهای مذهبي غني از ايمان و ايثار و تقوا پا به عرصه وجود گذاشت.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «صبح زاگرس» معلم شهيد سیفالله حسيني مهرماه ۱۳۳۵ در روستاي كته از توابع بخش باشت در خانوادهای مذهبي غني از ايمان و ايثار و تقوا پا به عرصه وجود گذاشت. خداوند پدر و مادري را كه هیچکدام برادر نداشتند با اين مولود كه نعمتي خدايي از طرف پروردگار بود اميد و آرزو بخشيد.
کودکی
در دوران كودكي بسيار زيرك و باهوش و پر استعداد بود از همان اوايل روحیهای مذهبي و قلبي رئوف و مهربان داشت، با همبازیهایش و كودكان هم سن خود با مقاومت رفتار كرد تا اينكه به سن هفتسالگی رسيد در اين سن در دبستان روستائي قريه كته ثبتنام و تحصيل را آغاز نمود.
تحصیلات
او در بين همشاگردانش هميشه رتبه اول بود و چندين بار تشویقنامه گرفت بعد از اتمام کلاسهای اول و دوم دبستان واقع در دهستان باشت ثبتنام كرد و بالاخره كلاس ششم ابتدائي را با موفقيت به پايان رسانيد. پس از انتخاب رشته رياضي براي سال دهم و يازدهم راهي شهرستان گچساران شد و اين دوره را نيز با موفقيت به پايان رسانيد. براي آخرين سال تحصيلي دبيرستان به شهرستان كازرون فارس عزيمت و در آنجا نيز در دبيرستان شاپور با معدل بالا دوره ششم دبيرستان را با موفقيت در خردادماه به پايان رسانيد.
چون معدل ايشان در سطح بالابود بهعنوان دانشجو شناخته شد ولي به دلايلي كه هنوز مشخص نشده توسط رژيم ستمشاهی كه انتظار هر گونه خيانتي و جنايتي از او میرفت خصوصاً از طرف عامل سرسپرده رژيم در منطقه بنام ملك باشتي خائن معدوم از معرفي ايشان به دانشگاه جلوگيري کرد و بدين صورت از شركت در دانشگاهي كه اینچنین توسط رژيم و عواملش در آن حقکشی میشد منصرف گرديد.
بالاخره در زماني كه تحولاتي ظاهري در دانشگاه ايجاد شده بود و نمرات آزمون ذيل برگهای بست و به شرکتکننده تحويل میگردید در كنكور سراسري شركت و به دلیل نداشتن مطالعات كافي آنهم به علت گرفتاریهای زياد خانوادگي در خصوص سرپرستي خانواده و نيز عدماطمینان از دستگاه دولت جبار پهلوي فقط توانست در انستیتو تكنولوژي كرمانشاه در رشته برق پذيرفته شود مدت یکساله را در آنجا به تحصيل مشغول بودند و در همين زمان بود كه تفكر سياس، اجتماعي، مذهبي، اسلامي او رشد بيشتري کرد.
با عوامل سرسپرده رژیمم موجود در انستیتو تكنولوژي بناي مخالفت بهعناوینمختلف را آغاز و در اعتصابات دانشجويي به سهم خود نقش مؤثری داشت. با استاداني كه سرسپرده بودند هميشه درگيري داشته و شناسايي عجيبي خصوصاً در مورد افراد وابسته به رژيم داشت.
بیپروا با آنها مبارزه میکرد و آنها را به همدورههایش معرفي مي نمود و چندين بار او را تهديد كرده و حتي نمرات درسي او را آشكارا دستكاري می کردند و بدينوسيله او را شكنجه روحي مي دادند.
اما هیچکدام از اين رفتارهای ذیل او را در راه رسيدن به هدفش سد نكردند بلكه روحيه او از اين طريق تقويت شد و با وجود همه اين خیانتها باز به علت داشتن نمرات خوب نسبت به همدوشانش توانست انستيتو تكنولوژي اهواز را برای آغاز سال دوم تكنولوژي انتخاب كند.
او در تكنولوژي اهواز نيز همان روشي را داشت كه در كرمانشاه پياده كرده بود، اينجا نيز سر سازش و تسليم با هيچ مزدوري نداشت هميشه توسط ساواك شاه خائن معدوم تحت كنترل بود ولي او را چه باك كه جز خدا و جز دستور قرآن چیزی را ملاک قرار نمیداد.
اشتغال
او آخرين سال تكنولوژي را نيز با معدل خوب در خردادماه به پايان برد و فوقدیپلم برق گرفت و مستقيماً راهي شهرستان بوشهر جهت اشتغال شد. در بوشهر به دلیل داشتن تبحر كافي در رشته برق بهعنوان سرپرست برق در شركت راسيج (پيمانكار فني سازمان انرژي اتمي ایران) پذيرفته شد.
در اينجا باز هم آرام ننشست و مبارزه با رژيم را از سر گرفت، اعتصابات كارگري را در بوشهر مستقيماً خود ايشان و چند تن از ههمرزمانش براه انداختند و از هيچ كوششي در ايجاد ركود و همكاري در شركت مذكور جهت گرفتن حق قانوني كارگران دريغ نداشت در پي رهبري اين اعتصابات رئيس شركت به همين جرم اول به شش ماه توفيق اضافهحقوق ايشان مبادرت ورزيد و سپس به علت سازشناپذیری اين شهيد ناچار به قطع حقوق ايشان و در نتيجه اخراج ايشان گرديد.
بالاخره بهواسطه ادامه اعتصابات و رهبري و حمايت بیدریغ كارگران از رهبري ايشان خصوصاً كارگران تحت نفوذ و سرپرستي خود در آن شركت مبلغ قابلتوجهی بود؛ اما براي وی بهصورت نصف حقوق تعيين شده ولي غافل از اين بودند كه او هدفش پول و ماديات نبود بلكه مبارزه بیامان با مظاهر ماديت و طاغوت ستمگر بود.
سربازی
کمکم موعد سربازي فرارسید از طرف حوزه وظيفه عمومي به خدمت سربازي احضار شد، با دلي پر از اندوه محيط كار بوشهر را ترك و به خدمت اعزام شد، همين موقع بود كه انقلاب نداي خونبارش را سر داد و ديگر خود را آماده كمك به انقلاب كرده بود با فرمان امام با تمامي همفکرانش لباس سرابازي بدور انداخته و از پادگان بيرون آمدند و پس از پيروزي مقدماتي انقلاب با فرمان امام خميني مبني بر بازگشت به پادگانها او نيز اجراي امر رهبر نمود و به محل خدمتش كه پادگان زرهي شيراز بود مراجعت كرد و دوره ي جديدي را آغاز نمود.
او در تمامي دوران سربازیاش اعلامیههای امام را به هر وسیلهای كه ممكن بود پخش میکرد و در پي پخش اعلامیههای امام چند بار در پادگان به زندان افتاد؛ اما هر لحظه كه میگذشت بر جوشوخروش، او افزوده و مصممتر در راه رسيدن به هدف كه پيروزي انقلاب بود ظاهر میگشت و بالاخره مدت شش ماه افتخاري براي ارتش جمهوري اسلامي اضافهخدمت كرد.
در آغاز جنگ كردستان اعلام آمادگي نمود و خيلي اصرار و پافشاري براي شركت در جبهه داشت؛ اما بهخاطر نيازي كه تدريس تانك و نفر بر زرهي و تعمير موتورهاي ماشینآلات سنگين ارتش را شامل میشد به او اجازه شركت در جنگ را داده نمیشد تا اينكه دوران سربازي به اين طريق سپري شد.
دوران اشتغال
پس از اتمام اين دوره بهخاطر خدمت بيشتر به انقلاب آموزشوپرورش را برگزيد و بهعنوان هنرآموز هنرستان صنعتي انتخاب شد. اما او عقيده داشت پايه و اساس فني در دوره راهنمائي پیریزی میشود و بايد از دوره راهنمايي براي پرورش و تعليم شروع كرد و همين كار را هم با اجازه آموزشوپرورش شروع و بهخاطر تجربه و تبحر كاري و انجام كارهاي فني از طرف آموزشوپرورش بهعنوان سرپرست كارگاه مركزي مدارس راهنمايي انتخاب شد.
وي مسئوليت را در عمل پذيرفت، تعمير تمام وسايل برقي و مسئوليت سرپرستي كارگاه را نیز تقبل نمود و در ضمن اينها تدريس تعليمات ديني و قرآن را نيز در مدارس راهنمائي به عهده گرفت و در همين سمت باقي بود تا اينكه جنگ تحميلي عراق بر عليه ايران آغاز شد.
جبهه
در طول اين جنگ چندين بار اعلام آمادگي كرد اما به او نياز مبرمي در خصوص كارهاي برقي احساس میشد و به همين دليل از شرکتدادن او در جنگ خودداری میکردند تا اينكه او تصميم خود را گرفت و در هنگام تعطيلي مدارس عزم خود را جزم نمود و بدون خداحافظي از خانواده و كسب اجازه از آنها رهسپار جبهه شد و راه شهادت را برگزيد.
در همين مسئله هم تنها مايه خود كه جان شيرينش بود بر كف گذاشت و جوانمرد و شجاعانه در تاريخ ۲۳ تیرماه ۶۱ در حمله رمضان عمليات فتح كربلا در جبهه شلمچه در خاك عراق درحالیکه به سمت تیربارچی در تيپ امام سجاد (ع) در حرکت بود با تركش خمپاره كفار بعثي عراق به درجه رفيع شهادت نایل آمد.
با شهادتش خفتگان را بيداري آموخت و بيداري را مصممتر ساخت او تجسم عيني رنج و كار و تلاش در راه خدا بود به تهيدستان كمك و يتيمان را نوازش و دلداري، پدران و مادران عزيز ازدستداده را دعوت به صبر و مقاومت و سالخوردگان را دستگيري و مساعدت و سركشي مینمود. او اخلاقي نيكو و پسنديده داشت و رفتارش با دوستان و آشنايان و همرزمان و غيره از كوچك و بزرگ يكسان بود.
بسيار فروتن و متواضع و از تكبر و خودپسندی و غرور دور بود و بسيار پر خروش و پر تحرك بود از صبح تا شب را با دو لقمه نان خالي سر میکرد.
شهید معظم طرحهای بسيار جالب برقي و مكانيكي در كارگاه مركزي گچساران ارائه داد و قبل از سه مورد به اجرا در آوردن آنها چون جهاني فاني را بر خود ننگ میدید و همه را وداع گفت و بهسوی خدايش شتافت.
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نفری باشید که نظر میگذارید!
- بانوی گمشده یاسوجی در اهواز پیدا شد
- جزئیات تغییر رسمی ساعت کشور در سال ۱۴۰۴
- یک کهگیلویه وبویراحمدی فرمانده انتظامی رامهرمزشد
- ویژهبرنامههای تلویزیون در ماه رمضان
- مدیرکل ثبت اسناد و املاک معرفی شد
- آخرین خبر از تعطیلی سهشنبه در کهگیلویهوبویراحمد
- سامانهپربارش تا کی در کهگیلویه وبویراحمد فعال است
- یک کهگیلویهوبویراحمدی گزینه ریاست بانک مرکزی
- تغییر فرمانده انتظامی کهگیلویهوبویراحمد
- اعطای بالاترین نشان پزشکی به پزشک کهگیلویهوبویراحمدی
- خواهر شهید دیدهبان به برادر شهیدش پیوست
- اولین اقدام ترامپ پس از تصویب پالرمو
- ورزش بهمئی در برزخ بیتوجهی!
- پایان دغدغه گرانی سیمان؟
- چهارپایان سرگردان بلای جان لیکک
- تحولی بزرگ در راههای روستایی
- چرا حافظان طبیعت قربانی میشوند؟
- برکت حضور، ترند شبکه ایکس شد
- نگاه ویژه رهبر انقلاب به محرومیتزدایی در کهگیلویهوبویراحمد
- مهار آتشسوزی گسترده در مرز لنده و چاروسا
- مشاهده بیشتر