رسول اکرم (ص‌): کمال عقل پس از ایمان به خدا، مدارا کردن با مردم است
یکشنبه 1404/04/01 Sunday - 2025 22 June الأحد ، 26 ذو الحجة ، 1446
ساعت
1404-04-01 18:10 شماره خبر : 13878
یادداشت؛

آینده جنگ تحمیلی رژیم صهیونیستی با ما، به توانایی آمریکا در پذیرش واقعیت‌های جدید و تعدیل انتظاراتش بستگی دارد.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «صبح زاگرس» رحمان تقوایی پور در یادداشتی نوشت: آینده جنگ تحمیلی رژیم صهیونیستی با ما، به توانایی آمریکا در پذیرش واقعیت‌های جدید و تعدیل انتظاراتش بستگی دارد؛ نظم بین‌المللی‌ که آمریکا طی سه دهه پس از جنگ سرد پایه‌گذاری و مدیریت کرده بود، دیگر وجود ندارد، ما اکنون در جهانی زندگی می‌کنیم که نه‌تنها چندقطبی شده، بلکه اساساً بی‌نظم و بی‌ثبات است، در حالی که بعضی از نخبگان سیاسی در ایران در توهم مدیریت «نظم مبتنی بر قوانین» هستند.

در چنین شرایطی به نظر می‌رسد آمریکا به عنوان هژمون کنونی با بحران فرسودگی راهبردی مواجه است؛ تلاش برای حضور و تأثیرگذاری همزمان در اوکراین، خاورمیانه و آسیا، آن هم با اقتصادی زیر فشار بدهی و ارتشی که با کاستی‌های صنعتی روبه‌روست و فضای اجتماعی ملتهب و سیاست خارجه‌ای استثنا گرا و مشروعیت شکننده رسانه‌ای و نیز تردیدی که در متحدان دیروزی خود داراست، تئوریسین‌های آمریکایی را به تصمیمی پرهزینه اما با ریسک بالا ولی سرنوشت‌ساز وادار ساخت به نام: راهبرد خویشتن‌داری!

اما این خویشتن‌داری نه به معنای انزواطلبی یا عقب‌نشینی است بلکه نوعی واقع‌گرایی است که بر اساس ظرفیت‌های واقعی آمریکای الان تنظیم شده است، همان‌گونه که می‌دانید هژمون بدون عاملیت و مدیریت؛ افول خواهد کرد، سؤال اساسی اینجاست که در فضای برزخ گونه کنونی، موضوع آقایی و سالاری بر جهان در این راهبرد چگونه تدوین و عملیاتی شده است؟

پاسخ در دکترینی هست که در قلب ژئوپولتیک منطقه وجود دارد؛ عاملیت رژیم صهیونیستی، رژیمی که سال‌هاست در کانون قدرت جهان ظهور، توجه و رشد یافته تا برای مأموریت تمدنی خود یعنی حفظ نظام تک‌قطبی آمریکا، پا به رکاب آماده باشد ...!

به اذعان محققین؛ آمریکا پذیرفته که چین، روسیه و ایران را نمی‌توان در حوزه امنیت فوری‌شان به‌طور همزمان یا به فاصله اندکی پشت سر هم کامل شکست داد، بنابراین با حفظ پرستیژ باقی‌مانده از دوران جلال و جبروت خود با فرمولی خطرناک که تکه تکمیل‌کننده آن عاملیت رژیم صهیونیست پیش خواهد رفت، تکنیک دوم چیزی است به نام فرسایش حریف با توافقی دیپلماتیک؛ فرمولی که علیه روسیه نتیجه صددرصدی نداد اما برای ما پیاده‌سازی شد، تله مذاکرات گلوگاه مهم این راهبرد نابودکننده است.

همه می‌دانیم که علی‌رغم آسیب‌های فراوان اما واقعاً سیاست فشار حداکثری آمریکا علیه ما شکست‌خورده و الان هم به گفته خودشان به سلاح هسته‌ای نزدیک‌تر شده‌ایم، همچنین منطقه هم به قبل از ۷ اکتبر برنمی‌گردد، شاهد بودیم که نیروی دریایی آمریکا، به سختی قادر به کنترل بحران‌های متعدد از یمن تا لبنان است. حالا باید پرسید که حضور آمریکا در این منطقه بر اساس دکترین انزواطلبی چگونه خواهد بود؟

در پاسخ جالب است به چین بپردازیم؛ که برخلاف تصور رایج اتفاقاً به دنبال سلطه جهانی نیست. بلکه خواهان بازتعریف نظم منطقه‌ای در شرق آسیاست؛ دکترین انزواطلبی به آمریکا می‌گوید که قرار نیست هر حرکت پکن را به معنای تهدیدی وجودی ادراک کرد، چون چنین خطای محاسباتی منجر به جنگی ناخواسته و پرهزینه با چین خواهد شد، جنگی که آمریکا برای آن واقعاً آمادگی ندارد. دقیقاً بر اساس چنین برآیندی رژیم صهیونیستی به ما حمله کرد، یعنی قدرت گیری ایران در منطقه و جهان را به عنوان تهدیدی وجودی برای خود فهم می‌کرد.

پاسخ سؤال بالا اینجاست و من کاری به درست بودن فهم رژیم اسرائیل ندارم آنچه بیش از هر چیزی اهمیت دارد، خطای محاسباتی آمریکا در حمله به کشورمان با عاملیت اسرائیل است، هسته متفکر رژیم صهیونی و آمریکا در منطقه گمان می‌کردند با تضعیف و فروپاشی ایران، نه‌تنها حیات نامشروع اسرائیل را تثبیت می‌کنند بلکه دو قدرت بزرگ آینده یعنی چین و روسیه را وادار می‌کنند بین سرنوشت ایران سقوط کرده یا نرمالیزه شدن در همان نظم سابق به انتخابی سخت دست بزنند،
در پلنی که برای چین طراحی‌شده، تایوان عاملیت آغاز جنگ فرسایشی چین خواهد بود، نقشه بزرگی که واقعاً در صورت شکست ایران، چین و روسیه وارد مصیبت عظمایی خواهند شد.

شما را نمی‌دانم اما من، برخواستن ایران از حمله اسرائیل را فقط با معجزه الهی می‌فهمم و بس! پاسخ موشکی ایران و جایگزین شدن سریع فرماندهان و نقش رهبری معادلات را کاملاً برعکس کرد و شرایط به گونه‌ای رقم خورد که نه‌تنها دشمن با شگفتانه های خارق‌العاده از جانب ایران مواجهه شد و عقب نشست، بلکه از قضا بستر برای نقش‌آفرینی قدرت‌های نوظهور در آینده جهان با پیروزی ایران بیش از پیش فراهم و گسترده هم خواهد شد.

سؤال مهم اینجاست که آیا آمریکا با اسرائیل به ایران حمله می‌کند؟
باید بدانیم که در صورت درگیری آمریکا با قدرت‌هایی مانند روسیه، چین یا ایران، نیازمند توان تولید انبوه تسلیحات، کشتی، مهمات و تجهیزات است؛ این توان تولیدی در حال حاضر به هزار و یک دلیل به‌ویژه به خاطر رقابت اقتصادی با چین، به‌شدت ضعیف و ناکارآمد است اما این به معنای قطعیت عدم حمله امریکا به ما نخواهد بود، اینجاست که رد پای اسرائیل و اروپا را با هم باید دید.

یادتان هست که آمریکا صراحتاً به اروپا  اعلام کرد که دوران تضمین امنیتی یک‌طرفه به پایان رسیده و اگر کشورهای اروپایی خواهان بقای ناتو هستند، باید بودجه واقعی نظامی، ساختار رزمی و اراده سیاسی را ایجاد کنند؟!

خطای تحلیلی ما دقیقاً در همین نقطه در اوج مذاکرات غیرمستقیم متمرکز شد: یکی از گمانه‌های اشتباه ما باور به اختلاف‌نظر عمیق اتحادیه اروپا و آمریکا در موضوعاتی مانند اوکراین، گرینلند، دانمارک، کانال پاناما و ... بود و بر اساس این برآیند غلط، دچار خطای محاسباتی در مذاکرات غیرمستقیم شده بودیم (حداقل برداشت من این‌گونه است) و با شور و شعفی لذیذ که از ضعف پایگاه اتحادی حریف در نظر داشتیم در حال پیشبرد و تحلیل شرایط مذاکره و شاخ و برگ او بودیم، فارغ از اینکه دشمن، بر اساس یک کار منسجم و تکمیلی در حال مواجهه شدن با ما بود!

برداشت من بر این است که آمریکا تقسیم کار تمیزی با اتحادیه اروپا و اسرائیل انجام داد تا خیمه‌گاه تجدیدنظرطلبی در نظم تک‌قطبی آمریکا یعنی؛ جمهوری اسلامی ایران و کشور ایران را به جنگی عمیق بکشاند حال حتی اگر به اختلاف‌نظر اتحادیه اروپا و آمریکا هم باورمند باشیم و واقعیت داشته باشد، باز بر این باور هستم که جنگ و نابودی ایران بهانه‌ای بسیار جذابی برای شکل‌گیری مجدد اتحاد تمدنی اروپایی‌ها و آمریکایی‌هاست! چیزی که اکنون از واکنش کشورهای اروپایی و سازمان‌های بین‌المللی در حال مشاهده آن در صفحه جهان هستید گواه این ادعاست.

به گونه‌ای که در قدم نخست؛ عاملیت حمله با اسرائیل، پرداخت هزینه‌ها با اروپا و حمایت پدرخوانده‌ای در فضای بین‌الملل با خود آمریکایی‌ها باشد، اما در گام‌های بعدی گمان می‌رود این تقسیم کار تبدیل به یک ید واحده شود که متأسفانه می‌تواند بسیار خطرناک باشد!

شاید بعضی از عزیزان تحلیل بنده را یک توهم توطئه بدانند اما اختلاف اروپا و آمریکا را یک اختلاف زرگری برای مهار روسیه و آغاز حمله به ایران می‌دانم که در سال‌های آینده گریبان چین را هم خواهند گرفت، حتی در احتمال دوم اگر واقعی هم باشد، چنان عمیق نیست که در جنگ با ایران، نسبت به یکدیگر بی‌تفاوت باشند، تمدن غرب برای استیلای بر جهان هزینه‌های گزافی دادند، آنان به راحتی قدرت را با شرق جهان تقسیم نخواهند کرد، چیزی که من تحت عنوان (خیرش غرب) از آن یاد می‌کنم.

حال پاسخ سؤال بالا را باید این‌گونه بدهم: بله؛ متأسفانه می‌توانم با قطعیت بگویم اگر لازم باشد حتماً آمریکا به حمایت از اسرائیل به جنگ ما خواهد آمد و اتفاقاً این جنگ بهترین دست‌آویز برای اروپایی‌ها جهت حل بحران‌های درون تمدنی‌شان خواهد بود جنگی که در صورت شکست ایران، به‌عنوان درس عبرتی برای قدرت‌های نوظهور توسط آمریکا در فضای بین‌الملل تدریس خواهد شد و این نکته مهم را از یاد نبریم که چین و روسیه و هر کشور دیگری تا زمانی حامیان ما خواهند بود که ما قدرت داشته باشیم، وگرنه ایرانِ شکست‌خورده، چه‌بسا وجه‌المصالحه چین و روسیه با آمریکا هم بشود؛ جهان از این هم بی‌رحم‌تر است.

حالا برگردیم به پاراگراف نخست این تحلیل آنجا که اشاره شد؛ آینده جنگ تحمیلی رژیم صهیونیستی با ما، به توانایی آمریکا در پذیرش واقعیت‌های جدید و تعدیل انتظاراتش بستگی دارد، اینجا باید شما را با سؤال مهمی تنها بگذارم و سؤال این است که: آیا پیروزی ما در این جنگ تحمیلی رژیم صهیونیستی، آغازی برای پذیرش واقعیت‌های جدید و تعدیل انتظارات آمریکا در جهان خواهد بود؟

انتهای خبر/

 

اخبار مرتبط
نظر شما
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.

هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نفری باشید که نظر می‌گذارید!