رسول اکرم (ص‌): کمال عقل پس از ایمان به خدا، مدارا کردن با مردم است
پنج‌شنبه 1403/08/24 Thursday - 2024 14 November الخميس ، 12 جمادى الأول ، 1446
ساعت
1402-11-25 08:16 شماره خبر : 2500 https://sobhezagros.ir/short/NKQBJ 0
به استقبال کنگره ۱۴۰۳کهگیلویه‌وبویراحمد؛

شهید عبدمحمد رضائي در همه عمليات‌ها شركت داشت و عشق به خدا و جهاد در راه خدا را سرلوحه كار خويش قرار داده بود.

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «صبح زاگرس» شهید عبد محمد رضائي سپیده‌دم روز دوم مرداد سال ۱۳۴۱ در خانواده‌اي مذهبي در روستاي ايدنك ديده به جهان گشود و نام زيباي عبد محمد را برايش انتخاب نمودند. با همه مشكلات خاص زندگي روستايي، پدر و مادر به تربيت او كمر همت گماشتند و او را فرزندي مكتبي و رهروي پاك براي مكتب اسلام‌پرورش دادند.

تحصیلات

روزها و سال‌ها سپري شد و در سن ۶ سالگي راهي دبستان شد دوران ابتدايي را با همه تنگناهاي خاص خودش با موفقيت سپري و تا پايان دوره ابتدايي در همين دبستان مشغول به تحصيل بود. پس از قبول‌شدن در امتحانات پنجم ابتدايي راهي مدرسه راهنمايي فارابي شد. سال اول و دوم را در آنجا گذراند.

انقلاب شروع شد تب‌وتاب انقلاب و شور انقلابي در وجودش زبانه كشيد. فريادهاي سرخ او زندگي را بر نوكران رژيم تلخ ساخته بود همراه دوستان در اين حركت شركت داشت.

سال سوم راهنمايي را در مدرسه راهنمايي ۱۵ خرداد مشغول به تحصيل شد؛ اما به علت زياد بودن سن در شناسنامه ترك تحصيل کرد و نتوانست ادامه تحصيل بدهد. در جبهه موفق به اخذ مدرك سال دوم راهنمايي شد.

جبهه و سربازی

در تاريخ ۱۸ مهرماه سال ۶۰ به خدمت مقدس سربازي اعزام و پس از طي دوره آموزشي به‌سوی جنوب عزيمت نموده و به‌استثنای مدت دوره آموزشي تمام خدمت خويش را به‌صورت داوطلب از سال ۱۳۶۱ تا ۱۳۶۲ به‌صورت پيوسته در جبهه حضور داشت و تنها مدت ۴۸ ساعت براي شركت در مراسم تشييع پاسدار شهيد ناصر عابدي به مرخصي آمد.

در طول خدمت سربازی بدون استثنا در همه عملیات شركت داشت، عشق به خدا و جهاد در راه خدا را سرلوحه كار خويش قرار داده بود و حتي لحظه‌ای از اين كار دريغ نورزيد و درنگ نكرد و تأمل و تفكر خويش را صرف چگونه ماندن و چگونه زيستن و چگونه مبارزه‌کردن و چگونه رفتن نمود.

 حتي يك سال بعد از پايان خدمت سربازي از طريق بسيج آغاجري به‌صورت مداوم در جبهه شركت فعال داشت . يكبار ديگر در تاريخ ۱۱ فروردین سال ۶۳ به‌عنوان لبيك با امام راهي جبهه شد.

خاطره

يكي از خاطراتي كه از نامبرده به‌جای‌مانده است اين است كه در جريان عمليات پيروزمندانه خيبر به علت پيشروي زياد با تعدادي از هم‌رزمانش به محاصره عراقی‌ها افتادند و پس از چند ساعتي به اسارت درآمدند؛ اما چون شهيد رضايي بااستعداد و همچنين شنا بلد بود توانست از موقعيت استفاده نماید و با پرتاب‌کردن خود به درون آب درون بیشه‌ها خود را مخفي و نجات دهد.

برادرش می‌گوید: در جريان سه سال كه به‌صورت مداوم در خط مقدم بود هروقت براي ملاقات او به جبهه می‌رفتیم و از او می‌خواستم كه به خانه بيايد در جواب می‌گفت با چه رويي به ايدنك بروم درحالی‌که بيشتر بچه‌ها در جبهه شهيد می‌شوند. درحالی‌که بعضی‌ها دست‌وپا از دست می‌دهند و خود را فداي اسلام می‌کنند من چگونه می‌توانم به ايدنك بيايم و آرام بنشينم پس بهتر است اينجا بمانم تا شاهد پيروزي باشم و يا اينكه به شهادت برسم.

او طبعي بلند و همتي والا داشت روحي باصفا و صلابت و سنگيني او زبانزد خاص و عام بود. هميشه نظافت ظاهر و باطن را جز برنامه اوليه زندگي و تبسم بر لب را سرلوحه كار خويش قرار داده بود.

 شهيد رضايي در دبيرستان لنده ثبت‌نام و روز بعد دوباره به جبهه اعزام شد، زيرا جنگ را از امور واجب و مهم كشور می‌دانست. در نيمه دوم سال ۶۴ در آموزشگاه بهورزي پذيرفته شد و مدت ۶ ماه دوره آموزشي را طي نمود و مدت ۲ ماه در خانه بهداشت روستايي ايدنك مشغول به كار شد.

شهادت

سپس همراه كاروان ۷ راهيان كربلاي استان همراه با ديگر رزمندگان راهي جبهه نور عليه ظلمت شد و سرانجام در تاريخ ۱۲ تیر سال ۶۵ همراه با سه تن از برادران هم‌سنگرش به نام‌های راز نهان، كريمي و پيرا در یک‌لحظه براثر تركش گلوله توپ، شیرین‌ترین لحظات عمر خويش را با آغوش باز به وصال معشوق شتافته و پايان حيات دنيوي را به آغاز زندگي جاويد مبدل ساخت.

 او رفت و مرگ سرخ را با آغوش باز پذيرفت. او با همه وجود شاهد وصال معشوق شد و با ديگر يارانش به معراج رفت تا با خداي خود تقرب جويد . كمتر كسي است كه شهيد رضايي را ديده باشد و او را و صفاي درون و ظاهر آراسته و قلب سليم و تبسم بر لب او را فراموش كرده باشد. شهيد رضايي درحالی‌که امكانات ازدواج وي فراهم بود و از طرف خانواده در جهت ازدواج مورد فشار واقع می‌شد ولي همواره به مسئله جنگ فكر می‌کرد و عشق به شهادت و رسيدن به قرب ربوبي از طريق شركت در جنگ مسئله ازدواج را فراموش كرد.

وقتي از او می‌خواستند براي ادامه زندگي خانه‌ای بسازد تا برنامه عروسي او زودتر انجام گيرد می‌گفت: می‌خواهم خانه آباد (خانه آخرت) و خوبي داشته باشم اين خانه‌ها درد مرا دوا نمی‌کنند و به درد نمی‌خورند و سرانجام براي خويش خانه‌ای ساخت جاويد و باقي. اخلاق نيكوي شهيد رضايي و سيماي زيبا و برخورد عارفانه وي را هيچگاه نمی‌توان بر روي كاغذ ترسيم كرد و يا آنطور كه شايسته اوست بيان نمود.در مدت3سال كه در جبهه بود هرگاه به مرخصي مي آمد به خانه همه دوستان و آشنايان سركشي مي نمود و از احوال آنها باخبر مي شد.

 انتهای خبر/

اخبار مرتبط
نظرات

آخرین اخبار