زیبا دیدن و زیبا جلوه دادن امرِ نازیبا؛
تأملی در باب رفتار «مشاور پزشکیان» در صداوسیما
از نخبگان فکری انتظار میرود که مقهور شرایط پیشآمده نشوند، آنها میبایست بهعنوان اسوه و الگوی جامعه در کنار حقجویی در کار علمی، روحیه حلپذیری و حقگویی را در خود تقویت کنند و مغلوب جَوّ نشوند.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «صبح زاگرس» رحمان رزمپا در یادداشتی نوشت: صداوسیما در این ایام بسترساز حضور نامزدهای انتخاباتی در قالبهای گوناگون شده است. دریکی از این برنامهها، پرسش کارشناس برنامه (جناب اسفندیاری) از آقای پزشکیان، موجب جدالی غیرقابلپیشبینی شد. در این گفتوگوی تنش آمیز، مشاور پزشکیان (آقای فاضلی) بعد از بحثوجدل با آقای اسفندیاری (کارشناس برنامه) و قطع شدن میکروفونهای طرفین، با عصبانیت جلسه را ترک و میکروفون را پرت میکند. این واقعه، موجب بحث و فحص های نسبتاً زیادی در فضای مجازی شد. عدهای او را تحسین و برخی دیگر او را تقبیح کردند. با رصد این فضا به نظر رسید پارهای از نکات را در این زمینه مطرح نماییم؛
۱/ با توجه به اینکه جناب فاضلی در طول ایام فعالیت خود، به محوریت دغدغه ایران برای جهتدهی به تحلیلها و کنشهای خود تأکید دارد، هم چنانکه در متن منتشره از سوی او -من رفتنیام، ایران تو بمان- به این موضوع اشاره دارد، باید از ایشان و همدلان او پرسید، آیا چنین رفتارهایی به سود «ایران» تمام میشود؟ آیا چنین واکنشهایی موجب افزایش سطح خشم، کینه و نفرت در جامعه نخواهد شد؟ ضمناً وقتی یک استاد دانشگاه را که مسئولیت مهم دولتی نیز داشته، اینچنین هیجانی و پرخاشجو عمل میکند، از کاراکترِ ملی انسان ایرانی چه تصوری ایجاد میشود؟ و آیا جز افزایش سطحِ رادیکالیسم (افراطیگری) آورده دیگری دارد؟ به این عزیزان هشدار میدهیم که «دودِ رادیکالیسم، به چشم همه میرود، باید احتیاط کرد.»! نباید کنش هیجانی را جایگزین کنش عقلانی کرد.
۲/ نکته دیگری که میتوان به آن اشاره داشت سیل عظیمی از یادداشتها بود که به روشهای مختلف در پی موجه خود محمد فاضلی یا رفتار او پرداختند. گاه با تفاسیر اسطورهای او را بهعنوان قهرمان جلوه میدادند، قهرمانی که در برابر بایکوت، میکروفون را پرتاب کرده است و علیه دروغ عصیان نموده، اساساً چهره او را به صدای بیصدایان تبدیل کردند؛ و گاه چنگالهای آنچه بهعنوان علم آموخته بودند در تن این موضوع فرومیکردند و فاضلی را محصول شرایط سیاسی اجتماعی میدانستند! گروه اول اراده گرایانه، او را سوپرمن جلوه دادند و عمل او را نهتنها زشت و زننده تصویر نکردند بلکه بسیار زیبا و موجه جلوه دادند؛ اما گروه دوم، جبرگرایانه، او را پرورشیافته شرایط نامطلوب دانستند که ناگزیر بوده است چنین عمل کند. در این ارزیابی، لزوماً در پی زیبا نشان دادن رفتار او نبودند. میتوان هر دو نگاه را نقد کرد که نه عمل فاضلی زیبا بود و نه میتوان فاضلی را بیتقصیر نمایش داد. اینکه در یک بستر عمومی با میلیونها بیننده یک شخصیت دانشگاهی نتواند خود را کنترل کند و نظم گفتگو را به هم بریزد، قابلقبول اخلاقی و عرفی نیست؛ و ضمن آنکه با همدلی کردن با او و خطای او را پوشاندن نیز بهواقع مصداق «عاملیت زدایی» از انسان است. این در حالی است که انسانهای بسیاری در شرایطی سختتر، به خویشتنداری پرداختهاند...
۳/ انصاف حکم میکند «با موارد مشابه برخورد مشابه داشته باشیم.» آیا اگر مشاوران رقیب فکری این هواداران، چنین خطایی انجام داده بود، چنین همدلانه از خطای او میگذشتند؟ و حتّی او را تبدیل به «الگوی آرمانی» میکردند؟ آیا در آن شرایط نیز، برای فردِ خاطی رقیب، واژه تولید میکردند و ادبیات تشویقی شکل میدادند؟
جالب است همین نویسندگان با مفاهیمی چون «ایدئولوژی زدگی» و «ایدئولوژی اندیشی» به سروقت مخالفان خود میرفتند و کنشها و تحلیلهای آنها را برآمده از چنین تلقیای میدانستند، این در حالی است که اگر میخواهیم ترجمه ملموسی برای مفهوم «ایدئولوژیاندیشی» پیدا کنیم به توجیه واکنش #محمد_فاضلی توسط این قبیل طرفداران توجه کنیم؛
زیبا دیدن و زیبا جلوه دادنِ امر نا-زیبا
اگر نباید و نشاید که علم، هنر و سیاست را در خدمت ایدئولوژی قرار دهیم، به این ایده خود وفادار بمانیم و در شرایط اینچنینی عنان از کف ندهیم بهنحویکه از پشت شیشه کبود ایدئولوژی به موضوعات نگاه کنیم.
در پایان، به نظر میرسد که تعارض بین سیره نظری و سیره عملی، نهتنها نقص اخلاقی است، بلکه نشانه ضعف روانشناختی نیز هست. ازاینرو از نخبگان فکری انتظار میرود که مقهور شرایط پیشآمده نشوند، آنها میبایست بهعنوان اسوه و الگوی جامعه در کنار حقجویی در کار علمی، روحیه حلپذیری و حقگویی را در خود تقویت کنند و مغلوب جَوّ نشوند و اگر خطایی از آنان سر میزند با وارونهسازی آن را حق جلوه ندهند.
انتهای خبر/